صفحات

۱۳۹۰ بهمن ۴, سه‌شنبه

مردمان غريبي هستيد امروز روز تولد نداست و اینهمه جمعیت برای خرید و سکه و دلار جلوی بانک مرکزی جمع شده اند؟!

مردمان غريبي هستيد!  رضا رئيسي

در انزواي خاكستري سردرگمي و در خلوت سياه سايه‌ها روزگار را سپري مي‌كنيد.
نوحه‌گراني كه شعر و شعارشان بر مدار خشم است و کینه.
جماعت هميشه گرياني كه از يك سو با ريتم نوحه‌اي بر سر و سينه مي‌كوبيد و از سوي ديگر با همان ريتم و  شعري متفاوت كف مي‌زنيد؟
جماعتي كه از رنج و افتخار شهادت فقط نذر و نياز و بذل و بخشش را مي‌دانيد و سياه كردن خودتان، خانه‌تان و خيابان را؟
به ظاهر در صحنه‌ايد،اما بيرون از صحنه ايستاده‌ايد. می گویید دوستدار مردمید اما در عمل مردم گریزید. براستی  تلخ‌ترين و روزمره‌ترين واقعيت زندگي را از سر مي‌گذرانيد. 
نزد شما تندي فرمانفرماست! اهانت و سبكي را مي‌پسنديد! توهين و تحقير درس می دهید! واژه های تند و نامأنوس را رواج می دهید و آن كس را كه با خواسته‌هاي شما نمي‌خواند با ابروان درهم كشيده از همه جا مي‌رانيد! مي‌گوييد ما را دوست مي‌داريد اما با سيلي صورت‌مان را نوازش مي‌دهيد! مي‌گوييد به دنبال آرامش هستيد، اما حرف و عمل‌تان رنگ و بويي از سخت‌گيري و فشار دارد! مدام برزخي را اندازه مي‌گيريد كه خودي و غير‌خودي را از هم جدا مي‌سازد! براي حقيقت به دنبال اخلاق مي‌رويد، براي عشق به دنبال عقل، براي آواز به دنبال قفس و برای مشورت در پی دشمن. براي هر کس و هر چيز در پي سايه‌ايد! تهمت و دروغ و دغل را مجاز كرده‌ايد. تخريب گذشته را سرلوحه‌ي امورتان قرار داده‌ايد. سرنوشت ملت را به مشتی حراف دروغگو واگذار کرده اید.

مرز میان حلال و حرام و دوست و دشمن را در هم 
 
شکسته اید. ديگراني را كه با شما همراه بوده‌اند و اكنون به رأي‌تان نيستند از خود مي‌رانيد و حبس، حصر و تندي را روا مي‌دانيد. خواسته‌ي ديگران را سنگين مي‌بينيد و بلند‌پروازي‌هاي خود را سبك مي‌شماريد!
کمی انصاف، کمی اعتدال. گوشه‌اي از مفهوم واقعي فكر و عمل تان انبوه موش‌ها و ماشين‌هايي است كه در خيابان‌هاي پايتخت مردم را دارند خفه مي‌كنند. چشمه‌اي از عدالت و برابري شما وام‌هاي كلاني است كه از اموال عمومي به اقوام و اعوان خود واگذار كرده‌ايد. نمونه‌اي از آينده‌نگري‌تان بلاتكليفي، اضطراب و سردرگمي است كه براي جوانان اين مرز و بوم رقم زده‌ايد. نشانه‌اي از رقابت و خدمت دولت مردان و مديران‌ خدمتگزارتان تندروی و سرعتي است كه براي چنگ اندازی به ثروت و گریز  از نظم و قانون و فرار از پاسخگویی به ملت دارتد.
شما در خويشتن چيزي از جنس سنگ حمل مي‌كنيد. موجوداتي سخت و سرد. مردم سنگ را از سر راه دور مي‌كنند يا از فراز آن مي‌گذرند و تراژدي طعنه سرنوشت زندگي شما از همين‌جا آغاز خواهد شد.
 به خود آييد! خيال خيال است. حقيقت جهان را بايد با نيروي مشخص عقل ديد.     
خدا را نگاه كنيد! دور نيست. او آن‌جاست و ما اينجا. چه كسي مي‌گويد شما به خدا نزديكتريد؟ به استناد كدام عمل صالح و با شهادت كدام انسان وارسته و نيالوده مدعي هستيد از برگزيدگان حق و عدالتيد؟
گهواره‌ها را نگاه كنيد! نسل آينده همچنان در راه است و يكي پس از ديگري بزرگ مي‌شوند.
گورها را بنگريد! از نسل گذشته جز سنگ‌هاي نهاده بر چاله‌اي خالي چه بر جا مانده است؟ چه كسي از آن‌ها ياد مي‌كند؟
دختران و پسران را بنگرید! از اين همه خشم و كينه و خودخواهي كه رواج يافته است، چه درو خواهند كرد؟
برخي از مدافعان انقلاب و كهنه سربازان دوران جنگ را ببينيد! اين‌ها جز نام و نان و عقده و احساسات چه سهمي از شهدا و  وارستگان برده‌اند؟
همسران و فرزندان خود و ديگران را برانداز كنيد! در چهره‌شان جز غم، اضطراب و خستگي چه مي‌بينيد؟ شادي‌شان كجاست؟ چشم‌اندازشان چگونه است؟ اعتبار و اعتمادشان در ميان دوستان و آشنايان تا كجاست؟ اين روزها حرف مشترك‌تان با آن‌ها چيست؟
كمي به خودتان رحم كنيد!آرامش از انجماد نمي‌آيد. 
لحظاتي چشمان‌تان را ببنديد.  تصور كنيد به آن‌جا رسيده‌ايد كه با قدرت بر كوه‌ها حكم مي‌رانيد، بادها را زير فرمان آورده‌ايد و روي آب‌ها راه مي‌رويد. مردم را هم به صف كرده‌ايد و همه لاجرم جذب و دست‌‌بوس شما و قدردان صدقه‌اي هستند كه از جيب خودشان برداشته‌ايد و با دست و دل‌بازي تمام بر آن‌ها مي‌بخشيد.  اكنون اندوه و  خستگي را چگونه از جان و تن مردماني كه به حق يا ناحق و از سر كين سيلي خورده‌اند مي‌شوييد؟ بگوييد در كنار اين همه به اصطلاح آبادي كه برپا مي‌كنيد، چگونه مردم را از شر ناامیدی و بی تفاوتی كه چون طنابي سخت، گلوي‌شان را مي‌فشارد، رها مي‌سازيد؟ غفلت نکنید! زمان به سرعت سپري مي‌شود و فرصت‌ها يكي بعد از ديگري مثل برف آب مي‌شوند. انتخاب با شماست!! نيكي، عدالت و فروتنی  چهارپايه‌اي است كه مي‌توانيد زير پايتان بگذاريد تا شما را بالا ببرد؛ و کبر و خودبینی، ظلم و تعدي و ناديده گرفتن حق ديگران تيري است كه مي‌توانيد از چله رها كنيد تا همه چيز را از هم جدا سازد

http://www.facebook.com/notes/raeisi-reza/%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%BA%D8%B1%D9%8A%D8%A8%D9%8A-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%8A%D8%AF-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA/201264403218450 

رضا رئيسي
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر