صفحات

۱۳۹۰ اسفند ۱۰, چهارشنبه

درود بر این پدر، مرد، جوانمرد که حجاب اجباری را به دخترش اجبار نکرد و چه غروری توی نگاهت است سارینا!


























شاید هنوز شوکه هستیم حتی از اسکار به نظر من شوکه کننده تر بود...

چون امکان نداشت فیلمی که جوایز فیلم سازی دنیا را درو کرده و دو اسکار نامزد شده

 حداقل یک اسکار را نبرد آنهم با آن کارگردانی بسیار مدرن و فیلمنامه منسجم و انسانی...من شخصا اگر نمی بردیم شوکه می شدم...

ولی اینکه چرا کسی از سارینا و نسیم آزادی که در گیسوانش بر فرش قرمز جشنواره فیلم اسکار وزیدن گرفت حرفی نمی زند این تعجب آور است؟!

چطور به شهامت و آزادگی این پدر و دختر درود و احساس قدر شناسی و عشق و محبت خودم را اظهار نکنم در حالی که تمام عمر آرزو داشتم

 یکبار در میدان آزادی یا پل خواجو یا سی سه پل اصفهان یا تخت جمشید شیراز بدون روسری باشم و نسیم آزادی را در لابلای گیسوانم احساس کنم

 و سارینای عزیز و پدر گرامی اش به من این احساس را دادند که نسل جوان ایران حجاب اجباری از سر برداشت

و من و همه زنان هم میهنم را آزاد و چون انسانی برابر به بزرگترین مراسم فیلم فرهنگ و هنر دنیا برد....

صدای آهنگ شاهین نجفی در گوشم است: سارینا...
http://www.youtube.com/watch?v=_Mdcc1pOX8I

ممنونم خانمی دخترم!، گلم از شما و پدر و مادر با فرهنگ و آزادی خواهت ممنونم

و چه غروری توی نگاهت است سارینا، غرور یک شیرزن ایرانی!



البته بعضی از دوستان اعتراض کردند که سارینا شالی به پشت مو هایش متصل بود، 

باید بگم دیگه شجاعت و شهامت و زیرکی و آزادی خواهی یک دختر و خانواده اش را می ستایم که حجاب اجباری را به accessory تبدیل کردند نه روسری...








هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر