صفحات

۱۳۹۱ مرداد ۲۹, یکشنبه

نگاهی به چهره‌ی چند جنایتکار/ Getting to know some criminals of Iran Revolutionary Guard

نگاهی به چهره‌ی چند جنایتکار


[ ایرج مصداقی]


سید عباس ابطحی

سید عباس ابطحی یکی از محافظان لاجوردی و اعضای گروه ضربت اوین بود. وی شخصاً در جوخه‌های اعدام شرکت و از انجام هیچ رذالتی کوتاهی نمی‌کرد. سید عباس ابطحی در حالی که شالی سبز به کمر می‌بست و گیوه به پا می‌کرد و پاهایش را لخ و لخ روی زمین می‌کشید همه جا در کنار لاجوردی بود.
سید عباس از اهالی درکه بود و پیش از آن که در اوین مشغول به کار و از مقربان لاجوردی شود، راننده تاکسی‌های کرایه‌ خط درکه – تجریش بود.
در جریان دادگاه اعضای اتحادیه کمونیست‌ها که از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش می‌شد وی نیز شرکت داشت و پیش از شروع دادگاه آیات قرآن را با لهجه‌ی لاتی و به تقلید از عبدالباسط می‌خواند.
او در جریان کشتار ۶۷ رانندگی ماشین نیری رئیس هیأت کشتار را عهده دار بود. شب‌ هنگام بعد از اتمام کار هیأت وقتی خسته و کوفته از راهرو مرگ باز می‌گشتم از سوراخ کوچکی که در نرده‌ جلوی پنجره ایجاد کرده بودیم وی را می‌دیدم که منتظر بود تا نیری را به مقصد برساند.
یکی از بستگانش می‌گفت که وی برای تقرب به لاجوردی خواهرش را که از زیبایی نیز برخوردار بود صیغه‌ی او کرده بود. گویا همسر خواهرش در جبهه‌های جنگ کشته شده بود.   
آخرین باری که او را دیدم در فرودگاه مهرآباد سال ۷۲ بود. ریشش را مرتب کرده بود، کت و شلوار طوسی رنگ بسیار شیک و خوش دوختی به تن داشت و در زیر آن بلوز گوجه‌ای رنگ خوشرنگی به تن کرده بود و با چند حزب‌اللهی مشغول صحبت بود. هرچند در هیئت جدید قیافه‌اش به هیج وجه به حزب‌ اللهی‌‌ها نمی‌‌خورد اما  دهان که باز می‌کرد معلوم بود متعلق به کدام قبیله است. در همان صحن فرودگاه درگیری لفظی‌کوتاهی بین من و او پیش آمد، به نظرش قیافه‌ام آشنا بود ولی به خاطر نیاورد. شاید حدس می‌زد که مرا در زندان دیده است. با پادرمیانی همراهانش موضوع به سرعت فیصله پیدا کرد.

محمدعلی سرلک

چنانکه گفته می‌شد وی بسیجی‌ای بود که به خاطر قتل از لرستان به زندان اوین منتقل شده‌ بود. او پس از مدتی به جرگه‌ پاسداران پیوست و به شغل زندانبانی پرداخت. سرلک در جوخه‌‌های اعدام شخصاً‌ شرکت می‌کرد و گاه وقتی در آموزشگاه اوین حضور می‌یافت  خون خشک روی لباس و یا زیر ناخن‌هایش دیده می‌شد. او خود اذعان می‌‌کرد که در جوخه‌ی اعدام شرکت می‌کند. در آن دوران من در سالن یک آموزشگاه اوین که عمومی بود به سر می‌بردم.
سرلک در سال ۶۴ به بخش فرهنگی زندان انتقال یافت و مسئولیت او پخش روزنامه در زندان بود. گفته می‌شد مدتی نیز به خاطر رشوه‌گیری بازداشت شده بود.
عفت ماهباز بدون آن که شناختی از سرلک داشته باشد اطلاعات نادرستی راجع به او می‌دهد که بر مشکلات موجود برای افشای چهره‌ی جنایتکاران می‌افزاید. وی در سخنرانی‌اش در کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان ایران در سیاتل آمریکا مدعی شد که سرلک و مجتبی حلوایی از اعضای دادگاه کشتار ۶۷ در اوین بوده‌اند.
نشریه کار شماره‌ی ۱۳۸ سوم مرداد ۱۳۷۵
این در حالی است که سرلک تنها یک پاسدار جنایتکار بود و در سطحی نبود که در دادگاه ۶۷ شرکت کند و در این رابطه تصمیم‌گیرنده و یا حتی تأثیر گذار باشد. علیرغم این که وی چهره‌ی شناخته‌ شده‌ای در زندان بود ولی تا به حال کسی از حضور او در دادگاه‌های کشتار ۶۷ سخنی به میان نیاورده بود.

عفت ماهباز در خاطراتش که در سال ۸۷ انتشار یافت اشتباه دیگری را مرتکب شد و نوشت:

« دور اتاق را نگاه كردم. پنج نفر در اتاق بودند. قبل از همه مجتبي حلوایی را با كابلی که در دستش بود، دیدم. بعد حسینعلی نیری (رئیس حاکم‌های شرع اوین)، مرتضی اشراقی (دادستان انقلاب و رئیسی معاون دادستان)، سرلك، (پورمحمدی)(دستيار مجتبي حلوايي، نماینده اطلاعات) بود. آن‌ها دورتادور اتاق نشسته بودند. »

چنانچه ملاحظه می‌شود عفت ماهباز محمدعلی سرلک را که یک پاسدار دون پایه در اوین بود پورمحمدی معاون وزیر اطلاعات معرفی می‌کند که از اساس نادرست است. عفت ماهباز اشتباه خود را تکمیل کرده و پورمحمدی را دستیار حلوایی و نماینده اطلاعات معرفی می‌کند. چنانچه در مقاله قبلی توضیح دادم حلوایی یکی از پاسداران دادستانی انقلاب بود که به معاونت امنیتی زندان اوین رسید. اما پورمحمدی روحانی‌ای بود که بعد از سالها دادستان بودن به معاونت وزارت اطلاعات رسید و هیچ یک از این دو نمی‌توانستند دستیار دیگری باشند .

حاج حسن

وی مسئول دفتر مرکزی اوین و یکی از معاونان حسنی (ابوالفضل حاج‌حیدری- یکی از گردانندگان مؤتلفه) رئیس زندان اوین پس از کشته شدن کچویی بود. وی به حاج حسن تاکسی هم معروف بود و در شهر تهران به مسافرکشی می‌پرداخت. سپس او در بازار بزرگ فردوسی در چهارراه اسلامبول تهران، طبقه دوم مشغول به کار شد. وی همچنین مدتی معاون مجتبی حلوایی بود.

بیژن، بیژن ترکه
او مسئول عملیات گروه ضربت اوین و از فرماندهان حمله به پایگاه موسی خیابانی در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ است. در فیلم منتشر شده از سیمای جمهوری اسلامی در ارتباط با حمله به پایگاه موسی خیابانی وی چندین بار از پشت و بغل نشان داده شد و صدای او روی فیلم در حالی پخش می‌شد که پاسداران را فرماندهی می‌کرد. وی بعضی اوقات به هنگام تردد لاجوردی به بیرون زندان در تیم حفاظتی او جای می‌گرفت.



مجید ملاجعفر (مجید قدوسی)
وی به مجید قدوسی معروف است و بسیاری به اشتباه وی را فرزند آیت‌الله قدوسی دادستان اسبق انقلاب اسلامی معرفی کرده‌اند که امیدوارم اشتباه خود را تصحیح کنند. او یکی از قدیمی‌ترین پاسداران اوین و مسئولان اجرایی کشتار ۶۷ اوین است. در آدرس زیر مقاله‌ای راجع به او نوشتم

پیشتر مقالاتی راجع به اصغر فاضل و مجتبی حلوایی نوشتم که در آدرس زیر در دسترس هستند.




بقیه افرادی که در عکس هستند را نمی‌شاسم. امیدوارم هموطنان در شناسایی آن‌ها مرا یاری کنند.


ایرج مصداقی ۳ مرداد ۱۳۸۸





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر