صفحات

۱۳۹۲ خرداد ۳۱, جمعه

((گل وحشی))





















هرگز از زن بودنم شرمسار نبوده ام
و هرگز احساس حقارت نکرده ام...

تنها شگفت زده ام
از تهی مغزانی که
بیشرمانه...
گل وحشی روییده بر ران هایم را
با افکار خرافی مریض و کپک زده
در کتاب های مذهبیشان
 
تحقیر می کنند!...


(شکوه بختیاری)




منابع و خلاصه ترجمه العربیه و نیویورک پست در مورد نامه خودکشی پسر روحانی


























منابع و خلاصه ترجمه العربیه و نیویورک پست در مورد نامه خودکشی پسر روحانی به دلیل نفرت از نقش پدرش در حکومت اسلام و اعدام های دسته جمعی 


چند روزی است که خبر خودکشی پسر بزرگ حسن روحانی در سایت ها منتشر شده و امروز در وبلاگت "نجوای های نجیبانه" این خبر توجه مرا به خود جلب کرد. چون بسیاری از کاربران درخواست منبع اصلی این خبر را داشتند. سعی کردم چند منبع معتبر برای این خبر پیدا کنم. با تشکر از وبلاگ "نجواهای نجیبانه" و همه وبلاگ نویسان ارزشمندی که همواره به روشنگری حقایق می پردازند.

خلاصه ترجمه متن العربیه:


خودکشی، پسر بزرگ حسن روحانی به دلیل مخالف با سیستم حکومتی اسلامی که پدرش با آن همکاری داشته بوده. خودکشی پسر بزرگ حسن روحانی در ۲۱ سال پیش چنانچه در نامه خودکشی خود بیان کرده به دلیل شرمسار بودن از اقدامات و پست های پدر خود در حکومت اسلامی " واز وابستگی پدر خود به رژیم " بوده.   به گزارش شرق الوسط منبع این خبر، زندگینامه وی به زبان انگلیسی در "ویکیپدیا"  و  وبلاگ به زبان فارسی دکتر علی نوری زاده، گزارشگر و کارشناس مدیر مرکز مطالعات عربی - ایرانی، ساکن لندن می باشد.

حسین روحانی، و او هنوز هم در سال ۱۹۹۲ در سن ۲۳ سالگی در حالی که هنوز دانشجو بوده به خودکشی دست زد، او احساس گناه زیادی به این واقعیت داشته که پدرش بخشی از سیستم اعدام عمده فروشی مبارزه تا پس از جنگ، ایران - عراق، کابل ها، کابل مرگ بسیاری از مخالفان اظهار نظر، "از جمله برخی از دوستان و همکاران خود را در این مطالعه، وی در قسمتی از نامه خودکشی خود چنین بیان کرده که "، و یک راه حل نمی بینم به جز خودکشی" او همچنین ذکر کرده از این واقعیت که پدرش در آن سال، مسئول مدیریت از زمان جنگ تا جمهوری هاشمی رفسنجانی، بسیار شرمسار است.

او احساس گناه زیادی برای این واقعیت داشته که پدر خود بخشی از سیستم مبارزات انتخاباتی و اعدام های دسته جمعی بخصوص پس از جنگ، ایران - عراق بوده که طناب مرگ را به گردن بسیاری از مخالفان، از جمله برخی از دوستان و همکاران خود او انداخته بوده.

علی رضا نوری زاده بیان کرده است که گرچه حسن روحانی برخورد تندی با خودکشی پسرش از خود نشان داد و آن را خلاف دین اسلام خواند. اما پیکر فرزندش را در بخش "شهدا" گورستان "بهشت زهرا" در تهرانبه خاک سپرد.


بن مایه: العربیه

---------------------------------------------------------------------------------------------------------
خلاصه ترجمه متن نیویورک پست:

آیا پسر ارشد رئیس جمهور منتخب، حسن روحانی ایران در اعتراض به "ریاکاری" پدرش و رژیم  کشت؟

گزارش های خبری ایران در آن زمان حاکی از آن است که: پسر حسن روحانی خود را با تپانچه پدرش در سال ۱۹۹۲ به ضرب گلوله کشته است. اما اکنون گزارشگر مخالف با جمهوری اسلامی ایران علی رضا نوری از نامه خودکشی پسر او  گزارش داده که  پسر بزرگ روحانی پیش از خودکشی نگاشته بوده. این یک یادداشت خودکشی. در روزنامه مستقر در لندن، که متعلق به کشور عربستان است( روزنامه الشرق الاوسط) به چاپ رسیده.

متن نامه پسر روحانی به نقل از این روزنامه چنین است: "من از دولت شما متنفرم، از دروغ ها ، از فساد شما، از دین شما، از دورویی و نقاق و ارزش گذاری های دوگانه شما،" ...


بن مایه: نیویورک پست

---------------------------------------------------------------------------------------------------------



دکتر علی رضا نوری زاده در وبلاگ شخصی خود قسمتی از نامه او را چنین ذکر کرده:
 «از حکومت شما، از دروغهای شما، از فساد شما، از مذهب شما، از تزویر و نفاق و تقیه شما متنفرم، ننگ دارم که در چنین محیطی زندگی کنم و هر روز مجبور شوم به دوستانم به دروغ بگویم پدر من از جنس اینها نیست و ته دلش با ملت است در حالی که حقیقت جز این است و وقتی شما را می‌بینم که دست خامنه‌ای را می‌بوسید حالم به هم می‌خورد...»



بن مایه: وبلاگ دکتر علیرضا نوری زاده

----------------------------------------------------------------------------------------------------


گرد آورنده و مترجم: شکوه بختیاری

------------------------------------------------


قابل ذکر است که ;  دکترعلیرضا نوری‌زاده در مصاحبه به شبکه الجزیره گفت: حسن روحانی به هیچ‌وجه اصلاح‌طلب نبوده و نیست و نماینده رهبری و نزدیک به رهبر و همواره میانه‌رو بوده است.

۱۳۹۲ خرداد ۳۰, پنجشنبه

((با من حرف بزن!))



زمانی که سرخوردگی هایت
در آغوش ران هایم به لذتی مذاب تبدیل می شوند

وگهواره ناله و نوسان به هم می آمیزد
و تو از میوه بهشت و گل زنبق ممنوعه چشیده ای!...

با من حرف بزن!...

من به شنیدن صدای دورگه یک مرد
زمانی که از شبیخون لذت می لرزد
به شدت  نیازمندم!.

با من حرف بزن!...


(شکوه بختیاری)



۱۳۹۲ خرداد ۲۹, چهارشنبه

((شرمت باد مرد!))























((شرمت باد مرد))

و تو از زنبق من،
از زن!،
زاده شدی...
و هرگز حرمت پاس نداشتی!.

شرمت باد مرد که چگونه
گوشت پلاسیده منفور روییده بر شرم گاهت
مغزت را
چون کرمی متعصب و مهجور
دریده است!...

(شکوه بختیاری)

۱۳۹۲ خرداد ۲۷, دوشنبه

« نگفتمت نرو! »






« نگفتمت نرو »
شاهین نجفی

به گوشو پرده پاره شاعری
که کم نشستو ایستاده با
دهانبازونعره در فشنگ
شعرو عاصیوتصور ترانه
لای پای خایه جایپوتینو
سیلٍسیلی رویریشو
ریشه و جوانه هایخون
رویلب خراش زیره چانه



« نگفتمت نرو »
گلایل این زمین به قدر یک کفن کفافِ ریشه
نمیدهد

« نگفتمت که »
جز بوی چرکِ چاکِ سینه های خالی قلب درفضا
نمی دمد

« نگفتمت که »
این جماعت جریده با خطُرد وحشی نگاهت
غریبه اند

« نگفتمت که »
جای بوسه آلتی کریه بر دهانِ سرخ آتشت
می نهند


« نگفتمت نرو نرو »
« نگفتمت نرو نرو »

« نگفتمت نگفتمت نگفتمت نرو نرو »
« نگفتمت نگفتمت نگفتمت نرو نرو »
« نگفتمت نرو نرو نگفتمت نگفتمت »
« نگفتمت نرو نرو نگفتمت نگفتمت »
« نگفتمتنگفتمتنرو نگفتمت »

( « نگفتم » )

نگفتمت...
هر آنچه گفتی و نوشته ایم کَشک بود
نگفتمت نرو کهرفتنت نتیجتا اشک بود

نگفتمت...
تو هم به گورِ جدِ خلقِ گُشنه بخند

نگفتمت...
که حال کُن طبیعتا میانِ این همه جسد بگند
که خَر شو که کَر شو که کور شو

دهان را ببند
دهان را ببند
دهان را ببند

این چنین هوا پَس استُ هرکه سوی خویش داره
دَم نزن سکوت کن که گفتنِ تو نیش داره
این چنین هوا پس استُ هرکه سوی خویش دارد
دَم نزن سکوت کُن که گفتنِ تو نیش داره

نگفتمت...
بشین کنارِ من ، کنارِ گل ،بوس هست بوس هست
شبِ زفاف جمعیُ وحوشِ سیاسیُ
جاسوسِ ان ، ان تولَک تولَک
مُبارزه مُدافعه
حقوق حَشَر هست فقط اعتماد کن بمان

نگفتمت...
نرو بمان کناره هم بشین به حالِ هم بُغض می کنیم
نگفتمت چگونه در میانٍ وِل مُعطلیم
ببین چگونه در زیرِ آب زار میزنیم

نگفتمت...
هر آنچه گفتی و نوشته ایم کَشک بود
نگفتمت نرو که رفتنت نتیجتا اشک بود
نگفتمت تو هم به گورِ جدِ خلقِ گُشنه بخند
نگفتمت که حال کُن طبیعتا میانِ این همه جسد بگند

ولی تو خر نمیشوی
ولی تو کَر نمیشو
تونبضُحَلقِ
خَلقِ هر ترانه ای
که بَر بار ، بَر دار، میشود

۱۳۹۲ خرداد ۲۶, یکشنبه

دلیل اصلی انصراف حداد عادل از انتخابات...
























دلیل اصلی انصراف حداد عادل از انتخابات، مصرف زیاد از حد مواد مخدر و سیر در عالم هپروت ذکر شده...


این قصه سر دراز دارد... اعطای مدال به حسن روحانی توسط خامنه ای




















بعد از پایان جنگ، حسن روحانی به همراه تعدادی از فرماندهان سپاه و ارتش، نشان درجه دو فتح و در مراسم دیگری در سالروز آزادسازی خرمشهر، به همراه جمعی دیگر از فرماندهان و مسؤولان پشتیبانی جنگ، نشان درجه یک نصر را از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمانده کل قوا، دریافت کرده است.


۱۳۹۲ خرداد ۲۲, چهارشنبه

به بشارتی که از گل زنبق جوانه زد...

















برای تو می نویسم
برای تو که در رحم من لبخند می زنی
و دست های کوچکت را سه بار
به نشانه بشارت درود
در آسمان رحم من تکان دادی....

تو از یک آتئیست متولد خواهی شد
و از خدایان دروغین و شیاطین موهوم نخواهی ترسید
هیچکس در گوش تو اذان نخواهد خواند
و هیچ غسل تعمیدی شرافت زلالت تو را
به زیر سوال نخواهد برد
و هرگز به ضریح خرافات پیامبران
امید و ایمان نخواهی بست

برای تو می نویسم
برای تو که در رحم من لبخند می زنی...

تو هرگز تماشاگر میادین شکنجه و اعدام نخواهی بود
و هرگز در مراسم وحشیانه سنگسار
به سوی زنی بی پناه!
سنگی پرتاب نخواهی کرد

بدان که کوتاهترین لحظات شادی
بزرگ زادگان طریقت آرامش اند
و بدان که زندگی تداوم مبارزه باورهاست
و دلنشین ترین طعم
دستیابی به دسترنج و هم اغوشیست
زمانی که غلت می زنی در آغوشی
که هرگز غرور تو را خدشه دار نخواهد کرد.

به تقدیر باور نداشته باش که تو خود موج تحول تاریخی
و بدان اگر به تظاهرات خیابانی پیوستی
و در هجوم لباس شخصی ها و نیروهای انتظامی اسیر شدی
در کنار تو خواهم ماند
و در کنار تو خواهم مرد

مرا ببخش که تو را به دنیا آوردم
که دنیا زمزمه محبت ضربان قلب و زلالت رحم نیست
و تو از یک آتئیست
یک کافر
یک مرتد
یک ملحد... متولد خواهی شد
و تنها حقوق بشر و عشق را خواهی آموخت

برای تو می نویسم
برای تو که در رحم من لبخند می زنی
و دست های کوچکت را سه بار
به نشانه بشارت درود
در آسمان رحم من تکان دادی..



(شکوه بختیاری)


۱۳۹۲ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

شیطان واقعی چه کسی است؟




















شیطان (فرضی) به دلیل سجده نکردن به انسان از بهشت (خدای فرضی) رانده شد و به جهنم سقوط کرد. اما انسان مذهبی به دلیل سوزاندن انسان ها، به شلاق کشیدن دست و پا قطع کردن سنگسار کردن و گردن زدن انسان به بهشت خواهد رفت؟!.
این مغلطه ابلهانه غیر قابل باور و کاملا مردود است.

سوال اصلی در ذهن هر انسان متفکری این خواهد بود که چه کسی شیطان واقعی است؟. انسانی که کمر به شکنجه و قتل انسانی دیگر می بندد بنا به اختلالات فکری یا مذهبی و یا مذهب و خدایی که چنین قوانین وحشیانه و غیر انسانی را پایه گذاری کرده. و یا هر دو؟.... و براستی چگونه خدایی با چنین قوانین غیرانسانی و جنایتکارانه ای می تواند بخشنده و مهربان و عادل باشد؟!.

حتی اگر داستان فرضی خدا و رانده شدن شیطان از بهشت حقیقت داشت. من ارزش بیشتری برای شیطان قائل بودم که در مقابل انسانی که در آینده می تواند جنایتکاری سخیف باشد، هرگز سر تعظیم فرو نیاورد. گویا دانش او از خدایش به مراتب بیشتر بوده....

(شکوه بختیاری)

۱۳۹۲ خرداد ۲۰, دوشنبه

((به من رای بده، همدستان من از دستارها دارها برافراشته اند!))




به من رای بده

من در حکومتی خدمت کرده ام که نیروی انتظامی اش
همواره به خواهران
و مادران تو
توهین خواهد کرد...

من در برابر شکنجه و تجاوز
و قتل زندانیان سیاسی
همواره سکوت کرده ام
من
مذهب اعراب  را به ایران ترجیح داده ام
و حکم های سنگسار
و شلاق و قطع عضو را دیده ام
و هرگز اعتراضی نداشته ام ...

من غلام حلقه به گوش بیت رهبری
و بر پا کننده میادین سنگسار و شکنجه
و اعدام های عمومی خواهم ماند

و هنوز صدای ضجه مادران بر گورهای بی نام و نشان گورستان خاوران...، به گوش من نرسیده است!

به من رای بده
به دروغ های قشنگ من اعتماد کن
شاید هنوز وعده های مردم سالاری خاتمی
و آزادی پوشش جوانان و نفت بر سفره همگان احمدی نژاد را
بیاد داری...

من تمام قول هایی را که به تو داده اند بهتر نقل می کنم
و بیان شیرین تری دارم...

به من رای بده...
و بدان که نجات دهنده...
در چاه خفته است و من به این مهم ایمان دارم!

همدستانم از دستارها
دارها برافراشته اند
و کفن سنگسار برای زنان بافته اند!

به من رای بده...
و بیاد داشته باش که هر ۴ زن
یا ۴ دختر ۹ ساله
به یک مرد تعلق دارند
و من چند همسری را...
هرگز برده داری ندانسته ام!

به من رای بده...
در روز رای گیری
همچنان که گیسوان و بدن خود را در پارچه هایی سیاه
چون کیسه های زباله پوشانده ای...

به من رای بده!...
من بیان شیرین تری برای باور فریب،
دارم...


(شکوه بختیاری)

۱۳۹۲ خرداد ۱۹, یکشنبه

این چهره حقیقی انتخابات در ایران اسلامیست!

لطفا اگر اطلاعاتی در مورد نام و سرنوشت این نوجوان دستگیر شده و در حال سلاخی در خیابان، بوسیله ماموران حکومت اسلامی دارید، خبررسانی کنید.

شما رسانه صادق مردم اید، پس صدای فریاد این نوجوان و رسواگر چهره کریه انتخابات فرمایشی حکومت اسلامی ایران باشید.


































۱۳۹۲ خرداد ۱۸, شنبه

((هنوز اثارشکنجه بر بدن ما بود، زمانی که فاحشه های مغزی به تبلیغ انتخابات ملاها پرداختند.))















و زمانی که فاحشه های مغزی 
با عکس ها ی جلادان به خیابان ها ریختند
و شعار سر دادند...
هنوز نگاه ندا در تمام خیابان های تهران،
آکنده بود
و ترانه  در آتش می سوخت
و هیچکس برای کشته شدگان کهریزک
محاکمه نشده بود!...

آه... و ما مردم،
به لقمه نانی به لقمه نانی...
شرافت زندانیان سیاسی را فروختیم
و با قدم هایی خونین
از انبوه جنازه های جانباختگان انتخابات قبلی
چون موجودی حقیر 
گذر کردیم!...

و تمام راه و تمام راه فراموش کردیم
که شیشه های نوشابه، در شکنجه گاه ها،  بی صبرانه،
 انتظار ما و کودکانمان را خواهند کشید...

آه ما مردم، ما مردم ...
هرگز به کودکان فردا نیندیشیدیم!

(شکوه بختیاری)

۱۳۹۲ خرداد ۱۶, پنجشنبه

معجزه کودکی که از زنی آتئیست متولد شد!




هرگز سعی نکردم به کودکم تعلیمات مذهبی بیاموزم او را با قوانین حقوق بشری و عطوفت انسانی پرورش دادم و شگفتا که کودکی که از خدایی خیالی نمی هراسد و شیطان را برای گناهان خود سرزنش نمی کند. کودکی با تحولات فکری و روحی انسانی کامل است که شاید من هنوز به این تحولات و افکار و شفافیت نگاه تا دور زمانی دیگر دست نخواهم یافت.

پس از سال ها تصمیم گرفتم او را با ادیان مختلف آشنا کنم و حق انتخاب در برگزیدن یا برنگزیدن ادیان به او دهم. کلاس های مذهبی کلیسا برای کودکان اولین انتخاب من بود.
پس از اینکه یکبار به کلاس مذهبی کلیسا برای کودکان رفت با من به مخالفت پرداخت و گفت حاضر نیست به رفتن به این کلاس ها ادامه دهد. به او گفتم که باید به این کلاس ها برود تا بر اطلاعات عمومی اش افزوده شود.

او با چشم های زیبا و درشتش ناباورانه به من خیره شد و گفت:((تو از کلیسا و مسیح هیچ چیز نمی دانی. من از این کلاس ها متنفرم، تو نمی دانی که این ها جسد خونی یک مرد را به اسم مسیح بر صلیب پرستش می کنند و تو می خواهی من این خرافات را بیاموزم!...))

در حالی که در حال رانندگی بودم از این حرف او به شدت شوکه شدم و در اینه به صورت پرسشگر و معصومش می نگریستم که متوجه شدم ماشین جلویی پشت چراغ قرمز ایست کرده. به شدت ترمز گرفتم دوباره در آینه به صورتش معصومش خیره شدم. جوابی برای سوالش نداشتم...

پس از چند لحظه در حالی که دوباره مشغول به رانندگی شدم زیر لب با خود زمزمه کردم؛ ((عزیزم... تو از مذهب از سنگسار و عروسی با دختر بچه ۹ ساله و ... هنوز هیچ چیز نمی دانی....))


برگرفته از کتاب "خاطرات یک بی حجاب"

اگر عروسک های باربی برای کودکان ساخته شدند، چرا انقدر آرایش دارند؟...

کودکم از من پرسید:(( اگر عروسک های باربی برای کودکان ساخته شدند، چرا انقدر آرایش کردند؟...))

من جوابی برای سوال او نداشتم!