صفحات

۱۳۹۲ خرداد ۱۶, پنجشنبه

معجزه کودکی که از زنی آتئیست متولد شد!




هرگز سعی نکردم به کودکم تعلیمات مذهبی بیاموزم او را با قوانین حقوق بشری و عطوفت انسانی پرورش دادم و شگفتا که کودکی که از خدایی خیالی نمی هراسد و شیطان را برای گناهان خود سرزنش نمی کند. کودکی با تحولات فکری و روحی انسانی کامل است که شاید من هنوز به این تحولات و افکار و شفافیت نگاه تا دور زمانی دیگر دست نخواهم یافت.

پس از سال ها تصمیم گرفتم او را با ادیان مختلف آشنا کنم و حق انتخاب در برگزیدن یا برنگزیدن ادیان به او دهم. کلاس های مذهبی کلیسا برای کودکان اولین انتخاب من بود.
پس از اینکه یکبار به کلاس مذهبی کلیسا برای کودکان رفت با من به مخالفت پرداخت و گفت حاضر نیست به رفتن به این کلاس ها ادامه دهد. به او گفتم که باید به این کلاس ها برود تا بر اطلاعات عمومی اش افزوده شود.

او با چشم های زیبا و درشتش ناباورانه به من خیره شد و گفت:((تو از کلیسا و مسیح هیچ چیز نمی دانی. من از این کلاس ها متنفرم، تو نمی دانی که این ها جسد خونی یک مرد را به اسم مسیح بر صلیب پرستش می کنند و تو می خواهی من این خرافات را بیاموزم!...))

در حالی که در حال رانندگی بودم از این حرف او به شدت شوکه شدم و در اینه به صورت پرسشگر و معصومش می نگریستم که متوجه شدم ماشین جلویی پشت چراغ قرمز ایست کرده. به شدت ترمز گرفتم دوباره در آینه به صورتش معصومش خیره شدم. جوابی برای سوالش نداشتم...

پس از چند لحظه در حالی که دوباره مشغول به رانندگی شدم زیر لب با خود زمزمه کردم؛ ((عزیزم... تو از مذهب از سنگسار و عروسی با دختر بچه ۹ ساله و ... هنوز هیچ چیز نمی دانی....))


برگرفته از کتاب "خاطرات یک بی حجاب"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر