((چگونه چنین حقیر شدیم !))
چون مردگانی متحرک جاری در رگ های تفدیده خیابان
کتک خوردیم و سر خم کردیم .
چون گوری پیشانی شکسته
دراز به دراز خوابیدیم در تار و پود حوادث
و هرانزمان که سر برداشتیم با هجوم وحشیانه آدم خواران,
شکستی تاثر انگیز خوردیم!.
از سربازها گشت ارشاد ها و لباس شخصی ها در گذرگاه ها ناسزاها شنیدیم
و زنانی که در هوای گرم تابستان کفن پوش چادر سیاه متعفنی بودند
عقده های مذهبی صیغه ها و چند همسری مردان و پدرانشان را
به شادابی و آزادگی ما پرتاب کردند!.
و انگشت های تناسلی مرد انی مریض
در کوچه بازار ها, حرمت ران های کودکان و زنانمان را دریدند!!!
و چگونه پیش از سپیده دم, در میدان ها چون ارواحی خبیث ایستادیم و در درد آلود ترین لحظات جان کندن هموطنانمان...,
با موبایل ها, خودارضایی کردیم!....
به من بگو هموطن, چگونه چنین حقیر شدیم؟!
(شکوه بختیاری)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر