صفحات

۱۳۹۳ تیر ۲۹, یکشنبه

چرا «غزه» دیده می‌شود اما «کوبانی» نه؟


















پرسش جذابی است: چرا «غزه» دیده می‌شود اما «کوبانی» نه؟ کوبانی کجاست؟ همان‌جایی که دقیقاً در همین لحظه در چهار طرفِ آن جنگ و کشتار و انفجار است. در دلِ کردستان سوریه.

اصل دردناکی است: رسانه و منافع، دو عنصری هستند که طول و عرض ِ مختصاتِ وجدان را تعیین می‌کنند. و دقیقاً به همین دلیل «دفاع از مظلومیتِ» زنان و کودکان و مردمانِ غزه، به حق در مدار ِ حساسیت طیف گسترده ای می‌تواند باشد اما «دفاع از مظلومیت» زنان و کودکان «کوبانی» در شعاع ِ وجدان و حساسیتِ اکثریت نیست.

در عصر نمایش، رسانه و منافع، سبکی از همذات پنداری را می‌پرورانند که کم‌هزینه تر، بی‌دردسرتر و مقبول تر است. و دقیقاً به همین دلیل، میدانی که هنوز رسانه و منافع، آن را اشغال نکرده‌اند، مکان مناسبی برای رژه رفتن ِ وجدان‌هایی با بُردِ محدود نیست.

«کوبانی» جایی است که ارزش‌های سکولاریسم، همزیستی مسالمت‌آمیز، برابری جنسیتی و صلح و دموکراسی ارزش‌های مسلط هستند. شهری که «داعش» می‌خواهد هم کنترش را در دست بگیرد و هم مردمانش را اسیر و برده ایدئولوژی و خلافت خود کند. آن هم با ترور و کشتار و انفجار. از این چند جمله نباید به‌سادگی گذشت:

مقاومتِ کوبانی، مقاومتِ مردمانی است که حاضرند جانشان را از دست بدهند اما آرمانی را که آرمانشان نیست، سازمانی را که سازمانشان نیست و تفکری را که تفکرشان نیست، پس بزنند. مقاومتِ کوبانی، بدون هیچ تردیدی، جدال دو پارادایم است: مرگ و زندگی.

به نقشه نگاه کنید. وجدانِ انسان ایرانی، اگر بخواهد به «غزه» برسد، دو راه بیشتر ندارد: یا در ایستگاه کوبانی توقف کوتاهی کند؛ و یا اینکه: با نور پایین، از کوبانی بگذرد. به سرعت بگذرد. سامان رسول پور

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر