« نگفتمت نرو »
شاهین نجفی
به گوشو پرده پاره شاعری
که کم نشستو ایستاده با
دهانبازونعره در فشنگ
شعرو عاصیوتصور ترانه
لای پای خایه جایپوتینو
سیلٍسیلی رویریشو
ریشه و جوانه هایخون
رویلب خراش زیره چانه
« نگفتمت نرو »
گلایل این زمین به قدر یک کفن کفافِ ریشه
نمیدهد
« نگفتمت که »
جز بوی چرکِ چاکِ سینه های خالی قلب درفضا
نمی دمد
« نگفتمت که »
این جماعت جریده با خطُرد وحشی نگاهت
غریبه اند
« نگفتمت که »
جای بوسه آلتی کریه بر دهانِ سرخ آتشت
می نهند
« نگفتمت نرو نرو »
« نگفتمت نرو نرو »
« نگفتمت نگفتمت نگفتمت نرو نرو »
« نگفتمت نگفتمت نگفتمت نرو نرو »
« نگفتمت نرو نرو نگفتمت نگفتمت »
« نگفتمت نرو نرو نگفتمت نگفتمت »
« نگفتمتنگفتمتنرو نگفتمت »
( « نگفتم » )
نگفتمت...
هر آنچه گفتی و نوشته ایم کَشک بود
نگفتمت نرو کهرفتنت نتیجتا اشک بود
نگفتمت...
تو هم به گورِ جدِ خلقِ گُشنه بخند
نگفتمت...
که حال کُن طبیعتا میانِ این همه جسد بگند
که خَر شو که کَر شو که کور شو
دهان را ببند
دهان را ببند
دهان را ببند
این چنین هوا پَس استُ هرکه سوی خویش داره
دَم نزن سکوت کن که گفتنِ تو نیش داره
این چنین هوا پس استُ هرکه سوی خویش دارد
دَم نزن سکوت کُن که گفتنِ تو نیش داره
نگفتمت...
بشین کنارِ من ، کنارِ گل ،بوس هست بوس هست
شبِ زفاف جمعیُ وحوشِ سیاسیُ
جاسوسِ ان ، ان تولَک تولَک
مُبارزه مُدافعه
حقوق حَشَر هست فقط اعتماد کن بمان
نگفتمت...
نرو بمان کناره هم بشین به حالِ هم بُغض می کنیم
نگفتمت چگونه در میانٍ وِل مُعطلیم
ببین چگونه در زیرِ آب زار میزنیم
نگفتمت...
هر آنچه گفتی و نوشته ایم کَشک بود
نگفتمت نرو که رفتنت نتیجتا اشک بود
نگفتمت تو هم به گورِ جدِ خلقِ گُشنه بخند
نگفتمت که حال کُن طبیعتا میانِ این همه جسد بگند
ولی تو خر نمیشوی
ولی تو کَر نمیشو
تونبضُحَلقِ
خَلقِ هر ترانه ای
که بَر بار ، بَر دار، میشود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر