۱۳۹۲ دی ۲, دوشنبه

یک جوان پس از حمله با چاقو به چند بسیجی با کمک نیروی مردمی دستگیر شد!


















پخش ویدیویی به نام ((اینجا ایران است. شکنجە کردن یک جوان با گلولە در ملاء عام +18))

در فضای مجازی در چند ساعت اخیر ویدیویی پخش شده که نشان می دهد مردم پسر جوانی را که خونین از زخم گلوله هاست را محاصره کردند و این جوان چاقویی در دست دارد.

در ویدیو گفته می شود که این جوان به چند مامور بسیجی (٥ نفر) چاقو زده. در آخر ویدیو مردم با چوب و اسپری فلفل و کمک نیروی انتظامی این جوان را دستگیر می کنند.

سوال اینجاست که این جوان به چه دلیل به نیروهای بسیجی با چاقو حمله کرده, آیا برای دفاع از خودش نبوده؟!. و چطور مردم به این راحتی به یک جوان که نیرویی برای مقاومت ندارد حمله می برند و او را کتک می زنند. به راستی سرگذشت این جوان و دلیل حقیقی این اقدام او چه بوده است؟!

برای دوستانی که می گویند قضیه دزدی بوده سوال های من اینه که اگر اینطوره چرا از بسیجی ها خواسته دزدی کند. یا چطور ٥ تا بسیجی یا اطلاعاتی با لباس شخصی و اسلحه به طور تصادفی سر راهش بهش برخورد کردند؟

اینهم لینک جدید ویدیو که از یوتیوب حذف شده بود

















من به هیچ عنوان خشونت را تایید نمی کنم ولی این ملت سلحشور کجا هستند وقتی همین بسیجی ها و نیروی انتظامی و گشت ارشاد توی خیابان ها دختر و پسر و زن مردم را مورد تعرض قرار می دهند. کجا هستند وقت در زندان ها به زنان و دختران تجاوز می کنند و شکنجه شان می دهند...کجا هستند وقتی کرور کرور زندانی اعدام می کنند که جلوی اعدام ها را بگیرند نه اینکه عکس و ویدیو بگیرند....

این ویدیو من را به یاد فیلم بایکوت مخملباف انداخته وقتی که پلیس می خواست یک سیاسی را بگیرد و فریاد می زد ای دزد و مردم از هر طرف بهش حمله بردند و کتکش زدند و او را با سر و روی خونین تحویل پلیس دادند....

۱۳۹۲ دی ۱, یکشنبه

((کتاب قرآن و دعا یا کتاب های درسی امتحان کنکور؟))



















همسایه ای داشتیم که خیلی مذهبی بودند و اهل نماز و روزه و.....فوق العاده هم فقیر بودند و پسر و ٥ تا ٦ تا دختر داشتند. مادر خانواده همیشه به قرآن خواندن و دعا مشغول بود. مردم محل گاهگاهی برایشان خوراک و پوشاک جمع می کردند.

من همیشه پیش خودم فکر می کردم؛ اگر به همان دو بچه دختر اول اکتفا می کردند و آنقدر بچه نمی آوردند تا یکیش پسر بشه. و اگر به جای صبح تا شب قرآن و دعا خواندن چهارتا کتاب درسی می خواندند و به دانشگاه می رفتند تا شغل خوبی پیدا کنند. چقدر شرایطشان متفاوت بود...

مصباح يزدي، مردم را تهدید به استفاده از نیروی ماوراء الطبیعه خود کرد!



 















مصباح يزدي: فتنه گران بترسند از روزي كه روحانيون مجبور شوند از قدرت ماورا الطبيعه خود استفاده كنند ...

جواب مردم: آخوندها اگر می توانند از نیروی ماوراء الطبیعه خودشان استفاده کنند, شکم های ورقلنبیده شان از خوردن حق مردم ستمدیده كه مثل بقچه اموال دزدی شده و این بر و روی غیر آدمیزادشان را درست کنند...

۱۳۹۲ آذر ۳۰, شنبه

امامزاده ای غریب





و کودک از زانوان و ران های مادر بالا رفت
و چنگ انداخت بر گنبد های کبود شده امامزاده
و مادر زمزمه کرد :
"آرام باش
معجزه دهنده ای که تو در من جستجو می کنی
پیش از تولد تو,
مرده!".

(شکوه بختیاری)

۱۳۹۲ آذر ۲۶, سه‌شنبه

فشن محمد رسول الله و برخورد گشت عرشاد حکومت اسلامی!

























سوالات شرعی شکوه بختیاری از آیت الله صافی گلپایگانی و مکارم شیرازی: ابهامات رعایت فشن محمد رسول الله و برخورد گشت عرشاد حکومت اسلامی!

اینطور که در روایات گفته شده: محمد بن عبدالله مرد خوش تیپی بوده که موهایش را بلند می گذاشته. عطر می زده

و به چشم هایش سرمه می کشیده و جامه های سپید می پوشیده. عکسی هم که به ایشان منسوب می کنند همین موارد ظاهری را

تایید می کند.

الان سوال های من از مجتهدین و معتقدین اینه که:

اگر در ایران یک آقا پسر موهایش را به سنت پیامبر اسلام بلند کند و سرمه بکشد و عطر بزند و لباس سرپا

سپید هم بپوشه بیاد توی خیابان چند تا متلک و نشگون از ملت مسلمان می خورد؟

و چقدر از دست نیروی انتظامی و گشت عرشاد کتک می خورد و فحش می شنود؟

و چند روز زندان برایش دادگاه ممکنه تعیین کند؟

و در زندان های ایران چه بلا هایی ممکنه سرش بیاد؟

و....

اینجور وقت ها هست که می گویند کاسه داغ تر از آش شدید شما ملت...

تکبیر...


توضیحاتی در مورد عکس منسوب به محمد رسول الله


۱۳۹۲ آذر ۲۴, یکشنبه

آخر و عاقبت لیم بازی اگر رئیس جمهور امریکا هم باشی به چه کنم چه کنم افتادنه ؛)


قسمتی از شعر ((کودکی از مسیح))



چشم های بی پناه ساده لوح
پاهای معصوم بی گناه
انگشتان ظریف زود باور
باور کنید هراس مرا
دریده بود سگی,
گردن سپیدم را
و از پله های آسمانخراش غرورش
بالا می کشید
لاشه ام را...
خدا به من نگاه هم نمی کند
مرده شوری که مرا می شست
زمزمه می کرد!

پله به پله ضربه های شدیدتر ایمان به گردنی دریده شده
و آغوشی که هیچ چیز جای نمی دهد با دو چشم رک زده

پراکند در فضا
اشعار خون آلود متوحش
روسپی های کتک خورده که از پنجره به بیرون پرت می کنی
گم می شوی در معصومیت ساق های من
و روح مسیح در من حلول می کند

سپید حریر, معطر یاس
زمین را بارور خواهم کرد
کودکی برای مسیح می آورم!

رکیک شده ای در بیمارستان
خون قی می کنی
خاطرات دریده مرا بر لب هایم
عبور می کنی از من
عبور کرده ای!
...




(شکوه بختیاری)

۱۳۹۲ آذر ۲۳, شنبه

با یک گل بهار نمی شه؟...


((سند برده داری زنان در ایران))


وقتی شخصیت و حرمت یک زن را در حد یک برده پایین بیاورند که ٤ تا زن با یک مرد برابر باشه.
شناسنامه های خط خطی با اسم برده هایی که فروخته شدند...به نشانه حذف شعور و شرافت و از هم پاشیدگی رشد فرهنگی یک ملت دفترخانه ها را پر می کنند...و خیابان ها را برده دارهای وقیح به دنبال گشتن برای برده های جدید....وقتی شخصیت و حرمت یک زن را در حد یک برده پایین بیاورند مثل الان ٥ دقیقه نمیتوانی سر یک خیابان توقف کنی...چون همه مردها یک برده جنسی تصورت می کنند نه یک انسان!



فرزند بیشتر, فقر بیشتر, گرسنگی بیشتر















بگذریم که این خانواده گرامی حتی اگر هیچ بچه ای هم نداشت بازهم هر شب سر گرسنه بر زمین می گذاشت.
ولی حالا این سه بچه هم هر شب گرسنه می خوابند!. 

۱۳۹۲ آذر ۲۰, چهارشنبه

عزت, سفر به امریکا و عکس با مجسمه آزادی حلال, پخش مراسم بین المللی قرعه کشی جام جهانی فوتبال, حرام!
















نامه شکوه بختیاری به رییس صدا سیما عزت الله ضرغامی

رک بگم؛
به عنوان یک زن ایرانی خسته شدم, از طرز تفکر تهوع آور و نگاه بیمار جنسی این رجاله های حکومتی به هستی زنان. یک مشت مرد هرز رفته که حتی کنترل گوشت پلاسیده توی شورتشون را ندارند. و همین که احساس می کنن دارن تحریک میشن انگار تو شورتشان قیامت شده و آتش جهنم بپاست داد و بیداد راه می اندازند و به حقوق زنان حمله می کنند.

عزت بگذار رک بهت بگم.
تو که از دیدن لباس و بدن یک زن تحریک میشی و انقدر شهوت به مغزت میزنه که شعور و فهمت را می درد که برنامه سراسری مراسم بین المللی قرعه کشی فوتبال را قطع می کنی!. دفعه دیگه اگر یک خانم یک بانو یک زن زیبا دیدی و تحریک شدی.
هول نکن که برنامه سراسری را قطع کنی. فقط ٥ دقیقه وقت بگذار برو آن درد بی درمانت را جلا بده بیا بشین مثل همه مردم دنیا... مثل یک آدم تو هم برنامه را نگاه کن.

چرا گفتم ٥ دقیقه چون برای آدمهایی مثل تو که کنترل خودشون را هم ندارند یک دقیقه هم زیاده...
در ضمن این حرفها را آقات باید بهت میزده وقتی به سن بلوغ رسیدی نه من.

اگر هم خیلی کنترلش را نداری می خواهیش چیکار؟...چیز بی صاحب بی کنترل را از ریشه بکن, خودت و اعصاب مردم یک کشور را راحت کن.

در ضمن پس امریکا رفته بودی چیکار میکردی؟ دست بردارعزت...

گوش بگیر ببین دارم چی میگم به همه شما مذهبیون میگم...
دنیا توی شورت شما نمیگرده. سرتان را از شورت تان بیارید بیرون...همه مردها مثل شماها
توی شورتشان فکر نمی کنند...




۱۳۹۲ آذر ۱۸, دوشنبه

جوابیه فرناندا لیما از قول یک زن ایرانی: اگر کنترل خودت را نداری!، شورت تنگتری بپوش



 
























اگر با دیدن لباس من به گناه میفتی. لطفا به من نگاه نکنید 
اگر فکر می کنی خدا از طرز لباس پوشیدنم ناراضیه، بگذار خودش بهم بگوید 

اگر با دیدن هر زن زیبا و خوش لباسی تحریک می شوی، کمبود جنسی داری 

یک دوست دختر بگیر یا ازدواج کن با زنی که دوستش داشته باشی....
 
اگربازهم کنترل خودت را نداری
و با دیدن لباس من تحریک می شوی!، شورت تنگتری بپوش...

در آخر؛ اگر سردمداران حکومت کشورت, حق انسانی و شعور برایت قائل نیستند و حتی نگاه کردنت را کنترل می کنند!!!. حماقت عقده ها و  تفکرفاشیستی شان را... به گردن لباس من نگذار...


(در اینجا اضافه می کنم؛ تحریک شدن در این متن به معنای فرهنگ مذهبی  تحریک شدن قلم داد شده؛
یعنی به منزله اقدام به تجاوز!
و یا نداشتن کنترل و عقده ای شدن فرد دارای آلت تناسلی از دیدن زنان!.
نه به معنای اصلی که تحریک شدن یک امر طبیعی و در اصل به معنای خوش آمدن یا احساس جاذبه جنسی است)

۱۳۹۲ آبان ۱۰, جمعه

قسمت می دهم این عاشورا تاسوعایی...


تو را به خدا و پیر و پیغمبر و امامانت را قسم می دهم که این عاشورا تاسوعایی, برای دل و اعصاب من بدبختم هم که شده لخت از خانه بیرون نیایی
یا حداقل سوتین یادت نرود...



۱۳۹۲ مهر ۲۵, پنجشنبه

دلقک بازی و یاوه گویی زنی که پدربزرگ جنایتکارش ایران را ویران و فتوای تجاوز به کودکان شیرخوار را صادر کرد, پایانی ندارد!...

















بی حرمتی جدید نعیمه اشراقی در فیس بوکش نسبت به خانواده جانباختگان جنگ و آزادی ایران (خانواده شهدا) .

خانم اشراقی ما کاملا نسبت به شخصیت پدربزرگ جنایتکار شما که حتی از دستمالی جنسی کودکان شیرخوار نمی گذشت و خانواده بسیار بی فرهنگ و بددهن و نقش خانمان برانداز خانواده شما در تاریخ ایران شناخت داریم .

لطفا کمی شرم کنید و به جای فتوشاپ مو و بازوان نیمه لخت و فاق شلوار دختران و هرزه گویی هایی هرروزه , زبان به دهان بگیرید و دلقک بازی را بس کنید.

ما در راه آزادی ایران جوانانمان را از دست نداده ایم که شما از وقاهت و لذت جوکهای جنسی که با پدربزرگتان در مورد زنان شهدا می گفتید!, تعریف کنید....

شخصیت شما کاملا نشان می دهد که چرا چادر و پوشش اسلامی. نجابت و شرافت و شخصیت را برای یک زن به همراه نمی آورد. کاش به جای حمل چادر کمی شخصیت و فرهنگ خانوادگی و اجتماعی, درمغز و ذهن خود حمل می کردید....

سلام نظامی یک سرباز به شدت مجروح در حالت نیمه بیهوشی!



























به پاس شجاعت و فداکاری یک سرباز جوان آمریکایی که در حمله انتحاری در افغانستان به شدت آسیب دیده بود. مراسمی در اتاق شخصی او در بیمارستان برایش برگزار شد و فرمانده او مدال قلب بنفش را به پتوی او آذین کرد.

در این لحظه حدود ٥٠ نفری که در اتاق او بودند و همه گمان می بردند که این سرباز که در وضع بسیار وخیمی است و بیهوش می باشد.
در کمال تعجب و ناباوری مشاهده کردند که او دست راستش را به علامت ادای احترام نظامی بالا آورد به فرمانده و افراد گرد آمده در اتاق برای این مراسم, سلام نظامی داد.

این عکس بلافاصله در وب سایت های خبری منتشر شد.
سربازی که نیمه بیهوش و حتی قدر به گشودن چشمان خود یا حرف زدن یا هیچ حرکتی نبود. آخرین توان تن رنجورش را به احترام به مبارزه آزادی خواهانه و آرمان های کشورش به دنیا نشان داد!.


Injured Army Ranger salutes from hospital bed

(CNN) -- If one image can tell an entire story, this is a powerful example.
The photo is set in a hospital room. A patient with a neck brace, tubes attached everywhere, draped in a red, white and blue quilt, is lying in a bed. His bandaged right arm is raised in what we now know is a salute.
His face is mostly obscured, but the photo captures details such as the color of the patient's hair, the shadow of what appears to be a large bruise on his left cheek and a Purple Heart medal pinned to the quilt.
The patient is Cpl. Joshua Hargis, 24. His wife, Taylor, calls him Josh. The photo has been shared thousands of times since Taylor posted it to her Facebook page nearly a week after he was injured during a military operation in Afghanistan that killed four troops and injured 14.
She posted the image with the following story:
"I received this picture today along with a letter from the commander of the team Josh was a part of on the night of his injuries. A letter to explain to me what kind of man I have the privilege of being married to. He explained to me what happened and what was going on in the picture."
She then posted the contents of the letter she says she received:
"Josh was seriously wounded as you know and survived for almost two hours after his injury before arriving to the hospital. Josh was immediately pushed through a series of surgeries and emerged hours later into an intensive care unit here at our base in Afghanistan. Despite being in intense pain and mental duress, Josh remained alert and compassionate to the limited Rangers that were allowed to visit him bedside.
"Prior to Josh being moved to Germany for his eventual flight to America, we conducted a ceremony to award him with the Purple Heart for wounds received in action. A simple ceremony, you can picture a room full of Rangers, leaders, doctors, and nurses surrounding his bedside while the Ranger Regimental Commander pinned the Purple Heart to his blanket.
"During the presentation the Commander publishes the official orders verbally and leaned over Josh to thank him for his sacrifice. Josh, whom everybody in the room (over 50 people) assumed to be unconscious, began to move his right arm under the blanket in a diligent effort to salute the Commander as is customary during these ceremonies. Despite his wounds, wrappings, tubes, and pain, Josh fought the doctor who was trying to restrain his right arm and rendered the most beautiful salute any person in that room had ever seen.
"I cannot impart on you the level of emotion that poured through the intensive care unit that day. Grown men began to weep and we were speechless at a gesture that speak volumes about Josh's courage and character. The picture, which we believe belongs on every news channel and every news paper is attached. I have it hanging above my desk now and will remember it as the single greatest event I have witnessed in my ten years in the Army."
A military spokeswoman confirmed that Hargis was awarded the medal while hospitalized in Afghanistan. Tracy A. Bailey, a deputy public affairs officer, also confirmed the sentiment expressed by the commander in the letter. The Bravo Company commander, Bailey said, did not want to be identified.
Hargis is one of 14 troops injured during a night combat operation in the Zhari district of Kandahar province, Afghanistan, on October 6.
During the mission, a suspected suicide bomber detonated an explosive near the assault force. As the assault force reacted to the initial blast, they were struck by a series of explosions, killing four soldiers, including two Army Rangers.
While the photo continues to circulate around social media, Hargis is recovering at Brooke Army Medical Center in San Antonio, Texas. Bailey said Hargis was "not in a position" to make a statement to the media, but he did post a thank-you to supporters on his Facebook page last week.
"A huge thank you to everyone who was a part of this and is now a part of it. Only through your love and support may we overcome this difficult road ahead," Hargis wrote.
Neither the family nor the military immediately disclosed details about his injuries. But Joshua's father, Jim Hargis, told CNN affiliate WXIX that his son lost both legs when he stepped on an improvised explosive device.
A friend posted this response, which sums up most responses from people who've seen the photo:
"So wonderful to see your post Joshua. You are so loved and so many people have been touched by you and what has happened. May you have a speedy recovery and may you know how much you are loved and wished all the best."

http://www.cnn.com/2013/10/16/us/hospital-salute/

۱۳۹۲ مهر ۲۰, شنبه

((مرا در زوزه های نفرت انگیز دعا و عبادتان یاد کنید))


























در زوزه های نفرت انگیز دعا و عبادتان؛
تمامی امامانتان و قوانین متوحش الهی یتان و خداوند و پیامبرتان را
به شهادت !
بر کفر و شکنجه و اعدام من، بطلبید..

و من یک یک دختران ٩ ساله ای را که در خون حجله قوانین وحشیانه شما غلطیده اند
و تمام زنانی که در گودال های سنگسار جهل شما مدفون اند

و باکرگانی که پیش از اعدام گوشت و پوستشان از هم دریده شده اند
و ٤ زنی که در حرمسرا به زنجیر بردگی کشیده شده اند...
به شهادت می طلبم؛
که من،
از دین شما
از آیین شما بیزارم...
و بوی تعفن مذهب و قوانین چرکین مقدستان
از مجلسی که کودکان فرزندخوانده را به تجاوز و هم خوابگی می بخشد!
عالمگیر است...

مرا در زوزه های نفرت انگیز دعا و عبادتان یاد کنید
که مرتد بودن را
،
 چون آیینی مقدس!...،
 پاس می دارم!

(شکوه بختیاری)

۱۳۹۲ شهریور ۲۹, جمعه

((کودکم گفت؛ مادر خدا اینجا نیست, منتظر نمان.))



 
 
خاطرات یک بی حجاب

((کودکم گفت؛ مادر خدا اینجا نیست, منتظر نمان.))

گرچه من یک بیخدا هستم و تنها به حقوق بشر و حقایق علمی و مقام ولی انسان احترام می گذارم. اما خواستم کودکم را مجبور به پذیرفتن عقاید خود نکرده باشم و به این دلیل او را هرازگاهی به کلاس های بسیار کوتاه مذهبی می فرستم. چندی پیش که به شدت از سرپیچی های کودکانه و شیطنت های بی وقفه اش به تنگ آمده بودم و کسالت بدی نیز داشتم .چون مادر سنتی خودم که همواره سعی می کرد کودکانش را با نام خدا آرام کند, به او گوشزد کردم که اگر به آزار و اذیت خود ادامه دهد. خدا بر او خشمگین خواهد شد و در صدد جواب به ناراحتی هایی که او برای مادرش ایجاد بر خواهد آمد.

کودکم با چشم های درشت و زیبایش با صداقت تمام به من نگریست و گفت:((مادر اگر شما را آزردم متاسفم. اما هیچ اتفاقی برای من نخواهد افتاد. چون خدایی اینجا نیست, منتظر نباش.))

با چشم های از تعجب گرد شده از او پرسیدم:((چرا خدا اینجا نیست؟))

او با حالتی مایوس سرش را پایین انداخت و گفت:((در کلاس های مذهبی به ما گفتند که اگر چیزی می خواهید و از خدا طلب کنید, خدا به شما خواهد داد. من هم چند روز پیش از خدا اسباب بازی در مغازه اسباب بازی فروشی خواستم. ولی خدایی نبود.))

با تعجب پرسیدم :((کدام اسباب بازی , چرا به من نگفتی؟))

کودکم در حالی که در آغوشم می گرفت و مرا می بوسید گفت:((به تو نگفتم چون می خواستم ببینم خدا هست؟ و آیا کاری می کند؟))

او دوباره به خاطر شیطنت هایش معذرت خواست و از اتاق بیرون رفت...و مرا شوکه و بهت زده از هوش و منطق کودک امروز و شرمگین از آمیختن خرافات مذهبی چند هزارساله با تربیت کودکان تنها گذارد!...

۱۳۹۲ شهریور ۱۴, پنجشنبه

درد دل یک هموطن از ایران: بدحجابی برای نوه و نتیجه خمینی حلال ٕ ولی برای مردم ایران نفس کشیدن هم حرام!

امیر از ایران;

درود امروز کنسرت گروه سون بودم تو نمایشگاه بین المللی بود سالن میلاد.
باید میومدی ومیدیدی. پادگان به تمام معنا بود.جلوی در ۶ تا موتور و۳ تا ون بود..با پر ازمامورای مختلف زن و مرد.
به همه گیر میدادن. داخل سالن میشدی بلیط نشون بدی باز پر بودن نمیگذاشتن بری تو اگه پوششت نا مناسب بود یا بهت تذکر میدادن.جالب اینجا بود داخل خود سالن بزگراری کنسرت بیشتر از 50 تا پسر کت شلواری ودختر با حجاب گذاشته بودن که کسی روسریش افتاد یا کسی دست کسی وگرفت یا رقصید تذکر بدن...
برام جالب بود...
چند نفر بودیم..کلی پول بلیط ها شده بود.امروز هممون کار و زندگی وول کرده بودیم زودتر اومده بودیم بریم کنسرت....
اما این برخورد درست نیست واقعا. ناخدا آگاه یاد عکس نتیجه امام افتادم که دیشب همه جا پخش شده بود...
جالب اینجاس هیچکدوم از آقایون حرفی راجبش نزدن تا الان...

















































http://www.ocediscovery.com/news/2013/05/30/connections-winners

۱۳۹۲ شهریور ۱۱, دوشنبه

تنها وزیر دادگستری دنیا با شاخ های شیطانی!

























Only in Iran, The minister of justice in Iran with demonic horns!

تنها وزیر دادگستری دنیا که بر اثر عبادت و نماز و تقوا! شاخ های شیطانی بر پیشانی اش روئید .
 تا حقیقت تمایلات, اعمال و درونش را به تصویر کشد ...


-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

توضیح:

بیانیه سازمان‌های حقوق بشری در باره نقش "پورمحمدی" در کشتار جمعی مخالفان
 

نوشتۀ شاهرخ بهزادی

سازمان‌های حقوق بشری، به انتخاب "مصطفی پورمحمدی" از سوی حسن روحانی به عنوان وزیر پیشنهادی دادگستری واکنش نشان داده‌اند. آنها به نقش پور محمدی در جریان اعدام‌های فرا قضایی هزاران زندانی سیاسی در تابستان سال ١٣٦٧ و عدم پایبندی او به موازین حقوق بشر اشاره کرده و از حسن روحانی خواسته‌اند که اورا کنار گذارد.

سازمان دیده بان حقوق بشر، گزارش‌گران بدون مرز و کمپین بین المللی حقوق بشردرایران، با انتشار بیانیه‌ای از حسن روحانی- رئیس جمهور ایران، خواستند که مصطفی پورمحمدی- وزیر پیشنهادی وزارت دادگستری در دولتش، را کنار بگذارد.
سازمان دیده بان حقوق بشر، در سال ١٣٨٤ در گزارشی که تحت عنوان «وزرای مرگ» منتشر کرد، نقش مستقیم پورمحمدی را در جریان اعدام‌ فراقضایی هزاران تن از زندانیان سیاسی مستند کرده است. در تابستان سال ١٣٦٧، مصطفی پورمحمدی، معاون وزیر اطلاعات و عضوهیأتی بود که متهم است از هزاران زندانی سیاسی بازجویی و آنها را به سوی جوخه‌های مرگ فرستاده است. احکام مرگ در حالی صادر شد که دادگاه‌های انقلاب پیش از آن شمار زیادی از این افراد را محاکمه و به زندان محکوم کرده بود.
درگزارش سال ١٣٨٤ سازمان دیده بان حقوق بشر، آمده است که شکل سیستماتیک و برنامه‌ریزی شده‌ی اعدام های سال ١٣٦٧ می تواند به عنوان جنایت علیه بشریت قلمداد بشود.
سازمان‌های مدافع حقوق بشر، به نقش او در نقض فاحش حقوق بشر، اعدام هزاران ناراضی سیاسی در سال ١٣٦٧ و قتل برخی از روشنفکران و روزنامه‌نگاران منتقد و برجسته ایرانی در سال ١٣٧٧ تأکید کرده بودند.
لوسی موریون- مدیر بخش پژوهش گزارش‌گران بدون مرز، دراین باره گفت: «انتخاب پورمحمدی نه تنها یک سیلی بر کسانی است که علیه مصونیت از مجازات تلاش می‌کنند، بلکه توهین به خانواده‌های روزنامه‌نگاران و زندانیان سیاسی‌ است که در زمان مسئولیت وی کشته شده‌اند.»
یاد آور می شویم که مصطفی پورمحمدی طی سال های 1384 تا 1387 درکابینه اول محمود احمدی نژاد، مسئولیت وزارت کشور را بر عهده داشت و در سالهای 1366 تا 1377، معاون وزیر اطلاعات بوده است.
محمد حسن آصفری- عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، در باره مصطفی پور محمدی گفت که با توجه به سوابق ایشان، نگاه نمایندگان به او برای تصدی وزارت دادگستری مثبت است و با توجه به این نظر مثبت نمایندگان، رأی اعتماد مجلس شورای اسلامی به مصطفی پورمحمدی بسیار محتمل می باشد.

۱۳۹۲ مرداد ۲۱, دوشنبه

همکاری عزرائیل با روحانی...


































هنوز مادران داغدار سرگشته در گورستان خاوران, استخوان های فرزندانشان را جستجو می کردند...که عزرائیل سال دهه ٦٠ به دادگستری بازگشت











۱۳۹۲ مرداد ۱۴, دوشنبه

پاداش وعده داده شده!!!

چقدر ابلهانه و ناباورانه است که همخوابگی با دختران باکره و بی تجربه از دلدادگی و عشقبازی, پاداش وعده داده شده محسوب  شود...به مردان قومی مذهبی برای نمازگزاری و سر بر سجده خراشیدن یا  کشتن انسان های دیگر؟!...
شاید مردان این قوم هرگز زنی را عاشقانه دوست نداشته اند و هرگز رمز و رموز عشق بازی را نیاموخته...و نچشیده اند...که لذت را در آغوش دختری باکره جستجو می کنند...








۱۳۹۲ مرداد ۱۱, جمعه


دهشتناک ترین و جنایتکارترین حکومت ها در دنیا, حکومت هایی هستند که از قوانین خدایان و مذاهب پیروی می کنند
و یا سردمداران خودکامه  و دیکتاتوری دارند که احکام خود را  خداگونه می پندارند...



۱۳۹۲ تیر ۳۱, دوشنبه

مـــتـــاســـفـــانـــه نـــمی‌شــــود آدم‌هــــای پــســــت را بـــا رای از ســـیــســـتـم بــــیـــرون کــــرد...

























مـــتـــاســـفـــانـــه نـــمی‌شــــود آدم‌هــــای پــســــت را بـــا رای از ســـیــســـتـم بــــیـــرون کــــرد، چـــون آنـــهـــا بــــا رای وارد ســـیــستــم نـــــشـــده‌انـــــد.

(نــوام چــــامسکی)

۱۳۹۲ تیر ۲۸, جمعه

دیوث؛ آخوندیست که یک زن، یک انسان را، ملک شخصی و برده یک "نامرد" میداند


جوابیه شکوه بختیاری به آخوند حسین ابراهیمی:

لحن لمپنی فارغ التحصیلان حجره های مردانه، حوزه های به اصطلاح علمیه، بیشتر اوقات چنان بیشرمانه است که جوابی با همان لحن سخیف خود را طلب می کند.

بدین سبب در جواب حسین ابراهیمی، امام جمعه شهر ''انار'' در استان کرمان که گفته است، مردانی که زنان آنها با آرایش از خانه بیرون می‌روند، حقشان است که ''دیوث'' نامیده شوند!. این جوابیه نوشته شده است.

آخوند ابراهیمی شما ذکر کردید که پیامبرتان در حدیثی گفته؛ کسانی که آرایش می‌کنند، لباس نازک می‌پوشند و شوهرانشان جلویشان را نمی‌گیرند و مانعشان نمی‌شوند؛ این ناسزا به آنها بر می‌گردد. یعنی اگر خانمی لباس نازک بپوشد و بیاید بیرون و شوهرش هم بداند و همراهی‌اش هم بکند، این حدیث شامل حال شوهرش می‌شود.

به شما توصیه می کنم در تاریخ و نگرش انسانی و حقوق بشری کمی مطالعه کنید و هر چند ناچیز کمی روانشناسی، شرافت و انسانیت بیاموزید. تا ببینید در نگاه جهان به قول شما چه مردانی دیوث خوانده می شوند؛

-مردان یا بهتر بگویم، نامردانی که دخترکان را، به نام زن، به برده داری جنسی می گیرند
-نامردانی که برده داری زنان را چند همسری می دانند و مباح می شمردند
-و در خانه هایشان حرمسراهای شخصی از زنان ستمدیده درست می کنند.
-سنگسار که وحشیانه ترین و شنیع ترین جنایت است، حکمی الهی می دانند؟
-روسپیگری را صیغه می نامند و در مساجد و زیارتگاه ها ترویج می کنند
-بر حجاب اجباری که رفتاری شنیع و برده وار با زنان آزاده است را تاکید دارند
-و فاشیست مذهبی را به نام امر به معروف و نهی از منکر در جامعه بر پا می دارند
-نامردانی که با استناد به افکار مذهبی پوسیده، جرم هایی واهی به مردان و زنان نسبت می دهند و آنان را به شلاق و شکنجه می بندند،
-برای رضای خدای بی رحمشان با شقاوت سر انسانی را می برند!
-و به دختران باکره پیش از اعدام تجاوز می کنند!...
-نامردانی که همجنسگرایان را به اعدام محکوم می کنند. اما در سخنرانی از بهشت، وعده پسران جوان خوب روی "غلمان" نام به مردان می دهند

فحش دیوث به قول خود شما، سزاوار ملاها و آخوندهایست که هزاران سال است با اعتقاد به خدایان و پیامبران خیالی شان، در سراسر جهان دریای خون و شکنجه و برده داری و تجاوز به راه انداخته اند.
باشد که این دریای خون، دامن مذهب و آئین و زندگی شان را فراگیرد...














برای دیدن یک دیوث واقعی، فقط کافیست نگاهی به آینه بیندازید...چون تمام قوانین تجاوز به دختر ۹ ساله، برده داری زنان به نام چند همسری و  فاحشه گری به نام صیغه، تجاوز و شکنجه و... با تایید مذهبی شما، در ابتدا شامل مادر، دختران، خواهران و حتی زن خود شما می شود...

و در پایان اضافه می کنم می کنم چه زیبا گفت سعدی خوش سخن:
تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد!.


۱۳۹۲ خرداد ۳۱, جمعه

((گل وحشی))





















هرگز از زن بودنم شرمسار نبوده ام
و هرگز احساس حقارت نکرده ام...

تنها شگفت زده ام
از تهی مغزانی که
بیشرمانه...
گل وحشی روییده بر ران هایم را
با افکار خرافی مریض و کپک زده
در کتاب های مذهبیشان
 
تحقیر می کنند!...


(شکوه بختیاری)




منابع و خلاصه ترجمه العربیه و نیویورک پست در مورد نامه خودکشی پسر روحانی


























منابع و خلاصه ترجمه العربیه و نیویورک پست در مورد نامه خودکشی پسر روحانی به دلیل نفرت از نقش پدرش در حکومت اسلام و اعدام های دسته جمعی 


چند روزی است که خبر خودکشی پسر بزرگ حسن روحانی در سایت ها منتشر شده و امروز در وبلاگت "نجوای های نجیبانه" این خبر توجه مرا به خود جلب کرد. چون بسیاری از کاربران درخواست منبع اصلی این خبر را داشتند. سعی کردم چند منبع معتبر برای این خبر پیدا کنم. با تشکر از وبلاگ "نجواهای نجیبانه" و همه وبلاگ نویسان ارزشمندی که همواره به روشنگری حقایق می پردازند.

خلاصه ترجمه متن العربیه:


خودکشی، پسر بزرگ حسن روحانی به دلیل مخالف با سیستم حکومتی اسلامی که پدرش با آن همکاری داشته بوده. خودکشی پسر بزرگ حسن روحانی در ۲۱ سال پیش چنانچه در نامه خودکشی خود بیان کرده به دلیل شرمسار بودن از اقدامات و پست های پدر خود در حکومت اسلامی " واز وابستگی پدر خود به رژیم " بوده.   به گزارش شرق الوسط منبع این خبر، زندگینامه وی به زبان انگلیسی در "ویکیپدیا"  و  وبلاگ به زبان فارسی دکتر علی نوری زاده، گزارشگر و کارشناس مدیر مرکز مطالعات عربی - ایرانی، ساکن لندن می باشد.

حسین روحانی، و او هنوز هم در سال ۱۹۹۲ در سن ۲۳ سالگی در حالی که هنوز دانشجو بوده به خودکشی دست زد، او احساس گناه زیادی به این واقعیت داشته که پدرش بخشی از سیستم اعدام عمده فروشی مبارزه تا پس از جنگ، ایران - عراق، کابل ها، کابل مرگ بسیاری از مخالفان اظهار نظر، "از جمله برخی از دوستان و همکاران خود را در این مطالعه، وی در قسمتی از نامه خودکشی خود چنین بیان کرده که "، و یک راه حل نمی بینم به جز خودکشی" او همچنین ذکر کرده از این واقعیت که پدرش در آن سال، مسئول مدیریت از زمان جنگ تا جمهوری هاشمی رفسنجانی، بسیار شرمسار است.

او احساس گناه زیادی برای این واقعیت داشته که پدر خود بخشی از سیستم مبارزات انتخاباتی و اعدام های دسته جمعی بخصوص پس از جنگ، ایران - عراق بوده که طناب مرگ را به گردن بسیاری از مخالفان، از جمله برخی از دوستان و همکاران خود او انداخته بوده.

علی رضا نوری زاده بیان کرده است که گرچه حسن روحانی برخورد تندی با خودکشی پسرش از خود نشان داد و آن را خلاف دین اسلام خواند. اما پیکر فرزندش را در بخش "شهدا" گورستان "بهشت زهرا" در تهرانبه خاک سپرد.


بن مایه: العربیه

---------------------------------------------------------------------------------------------------------
خلاصه ترجمه متن نیویورک پست:

آیا پسر ارشد رئیس جمهور منتخب، حسن روحانی ایران در اعتراض به "ریاکاری" پدرش و رژیم  کشت؟

گزارش های خبری ایران در آن زمان حاکی از آن است که: پسر حسن روحانی خود را با تپانچه پدرش در سال ۱۹۹۲ به ضرب گلوله کشته است. اما اکنون گزارشگر مخالف با جمهوری اسلامی ایران علی رضا نوری از نامه خودکشی پسر او  گزارش داده که  پسر بزرگ روحانی پیش از خودکشی نگاشته بوده. این یک یادداشت خودکشی. در روزنامه مستقر در لندن، که متعلق به کشور عربستان است( روزنامه الشرق الاوسط) به چاپ رسیده.

متن نامه پسر روحانی به نقل از این روزنامه چنین است: "من از دولت شما متنفرم، از دروغ ها ، از فساد شما، از دین شما، از دورویی و نقاق و ارزش گذاری های دوگانه شما،" ...


بن مایه: نیویورک پست

---------------------------------------------------------------------------------------------------------



دکتر علی رضا نوری زاده در وبلاگ شخصی خود قسمتی از نامه او را چنین ذکر کرده:
 «از حکومت شما، از دروغهای شما، از فساد شما، از مذهب شما، از تزویر و نفاق و تقیه شما متنفرم، ننگ دارم که در چنین محیطی زندگی کنم و هر روز مجبور شوم به دوستانم به دروغ بگویم پدر من از جنس اینها نیست و ته دلش با ملت است در حالی که حقیقت جز این است و وقتی شما را می‌بینم که دست خامنه‌ای را می‌بوسید حالم به هم می‌خورد...»



بن مایه: وبلاگ دکتر علیرضا نوری زاده

----------------------------------------------------------------------------------------------------


گرد آورنده و مترجم: شکوه بختیاری

------------------------------------------------


قابل ذکر است که ;  دکترعلیرضا نوری‌زاده در مصاحبه به شبکه الجزیره گفت: حسن روحانی به هیچ‌وجه اصلاح‌طلب نبوده و نیست و نماینده رهبری و نزدیک به رهبر و همواره میانه‌رو بوده است.

۱۳۹۲ خرداد ۳۰, پنجشنبه

((با من حرف بزن!))



زمانی که سرخوردگی هایت
در آغوش ران هایم به لذتی مذاب تبدیل می شوند

وگهواره ناله و نوسان به هم می آمیزد
و تو از میوه بهشت و گل زنبق ممنوعه چشیده ای!...

با من حرف بزن!...

من به شنیدن صدای دورگه یک مرد
زمانی که از شبیخون لذت می لرزد
به شدت  نیازمندم!.

با من حرف بزن!...


(شکوه بختیاری)



۱۳۹۲ خرداد ۲۹, چهارشنبه

((شرمت باد مرد!))























((شرمت باد مرد))

و تو از زنبق من،
از زن!،
زاده شدی...
و هرگز حرمت پاس نداشتی!.

شرمت باد مرد که چگونه
گوشت پلاسیده منفور روییده بر شرم گاهت
مغزت را
چون کرمی متعصب و مهجور
دریده است!...

(شکوه بختیاری)

۱۳۹۲ خرداد ۲۷, دوشنبه

« نگفتمت نرو! »






« نگفتمت نرو »
شاهین نجفی

به گوشو پرده پاره شاعری
که کم نشستو ایستاده با
دهانبازونعره در فشنگ
شعرو عاصیوتصور ترانه
لای پای خایه جایپوتینو
سیلٍسیلی رویریشو
ریشه و جوانه هایخون
رویلب خراش زیره چانه



« نگفتمت نرو »
گلایل این زمین به قدر یک کفن کفافِ ریشه
نمیدهد

« نگفتمت که »
جز بوی چرکِ چاکِ سینه های خالی قلب درفضا
نمی دمد

« نگفتمت که »
این جماعت جریده با خطُرد وحشی نگاهت
غریبه اند

« نگفتمت که »
جای بوسه آلتی کریه بر دهانِ سرخ آتشت
می نهند


« نگفتمت نرو نرو »
« نگفتمت نرو نرو »

« نگفتمت نگفتمت نگفتمت نرو نرو »
« نگفتمت نگفتمت نگفتمت نرو نرو »
« نگفتمت نرو نرو نگفتمت نگفتمت »
« نگفتمت نرو نرو نگفتمت نگفتمت »
« نگفتمتنگفتمتنرو نگفتمت »

( « نگفتم » )

نگفتمت...
هر آنچه گفتی و نوشته ایم کَشک بود
نگفتمت نرو کهرفتنت نتیجتا اشک بود

نگفتمت...
تو هم به گورِ جدِ خلقِ گُشنه بخند

نگفتمت...
که حال کُن طبیعتا میانِ این همه جسد بگند
که خَر شو که کَر شو که کور شو

دهان را ببند
دهان را ببند
دهان را ببند

این چنین هوا پَس استُ هرکه سوی خویش داره
دَم نزن سکوت کن که گفتنِ تو نیش داره
این چنین هوا پس استُ هرکه سوی خویش دارد
دَم نزن سکوت کُن که گفتنِ تو نیش داره

نگفتمت...
بشین کنارِ من ، کنارِ گل ،بوس هست بوس هست
شبِ زفاف جمعیُ وحوشِ سیاسیُ
جاسوسِ ان ، ان تولَک تولَک
مُبارزه مُدافعه
حقوق حَشَر هست فقط اعتماد کن بمان

نگفتمت...
نرو بمان کناره هم بشین به حالِ هم بُغض می کنیم
نگفتمت چگونه در میانٍ وِل مُعطلیم
ببین چگونه در زیرِ آب زار میزنیم

نگفتمت...
هر آنچه گفتی و نوشته ایم کَشک بود
نگفتمت نرو که رفتنت نتیجتا اشک بود
نگفتمت تو هم به گورِ جدِ خلقِ گُشنه بخند
نگفتمت که حال کُن طبیعتا میانِ این همه جسد بگند

ولی تو خر نمیشوی
ولی تو کَر نمیشو
تونبضُحَلقِ
خَلقِ هر ترانه ای
که بَر بار ، بَر دار، میشود

۱۳۹۲ خرداد ۲۶, یکشنبه

دلیل اصلی انصراف حداد عادل از انتخابات...
























دلیل اصلی انصراف حداد عادل از انتخابات، مصرف زیاد از حد مواد مخدر و سیر در عالم هپروت ذکر شده...


این قصه سر دراز دارد... اعطای مدال به حسن روحانی توسط خامنه ای




















بعد از پایان جنگ، حسن روحانی به همراه تعدادی از فرماندهان سپاه و ارتش، نشان درجه دو فتح و در مراسم دیگری در سالروز آزادسازی خرمشهر، به همراه جمعی دیگر از فرماندهان و مسؤولان پشتیبانی جنگ، نشان درجه یک نصر را از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمانده کل قوا، دریافت کرده است.


۱۳۹۲ خرداد ۲۲, چهارشنبه

به بشارتی که از گل زنبق جوانه زد...

















برای تو می نویسم
برای تو که در رحم من لبخند می زنی
و دست های کوچکت را سه بار
به نشانه بشارت درود
در آسمان رحم من تکان دادی....

تو از یک آتئیست متولد خواهی شد
و از خدایان دروغین و شیاطین موهوم نخواهی ترسید
هیچکس در گوش تو اذان نخواهد خواند
و هیچ غسل تعمیدی شرافت زلالت تو را
به زیر سوال نخواهد برد
و هرگز به ضریح خرافات پیامبران
امید و ایمان نخواهی بست

برای تو می نویسم
برای تو که در رحم من لبخند می زنی...

تو هرگز تماشاگر میادین شکنجه و اعدام نخواهی بود
و هرگز در مراسم وحشیانه سنگسار
به سوی زنی بی پناه!
سنگی پرتاب نخواهی کرد

بدان که کوتاهترین لحظات شادی
بزرگ زادگان طریقت آرامش اند
و بدان که زندگی تداوم مبارزه باورهاست
و دلنشین ترین طعم
دستیابی به دسترنج و هم اغوشیست
زمانی که غلت می زنی در آغوشی
که هرگز غرور تو را خدشه دار نخواهد کرد.

به تقدیر باور نداشته باش که تو خود موج تحول تاریخی
و بدان اگر به تظاهرات خیابانی پیوستی
و در هجوم لباس شخصی ها و نیروهای انتظامی اسیر شدی
در کنار تو خواهم ماند
و در کنار تو خواهم مرد

مرا ببخش که تو را به دنیا آوردم
که دنیا زمزمه محبت ضربان قلب و زلالت رحم نیست
و تو از یک آتئیست
یک کافر
یک مرتد
یک ملحد... متولد خواهی شد
و تنها حقوق بشر و عشق را خواهی آموخت

برای تو می نویسم
برای تو که در رحم من لبخند می زنی
و دست های کوچکت را سه بار
به نشانه بشارت درود
در آسمان رحم من تکان دادی..



(شکوه بختیاری)


۱۳۹۲ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

شیطان واقعی چه کسی است؟




















شیطان (فرضی) به دلیل سجده نکردن به انسان از بهشت (خدای فرضی) رانده شد و به جهنم سقوط کرد. اما انسان مذهبی به دلیل سوزاندن انسان ها، به شلاق کشیدن دست و پا قطع کردن سنگسار کردن و گردن زدن انسان به بهشت خواهد رفت؟!.
این مغلطه ابلهانه غیر قابل باور و کاملا مردود است.

سوال اصلی در ذهن هر انسان متفکری این خواهد بود که چه کسی شیطان واقعی است؟. انسانی که کمر به شکنجه و قتل انسانی دیگر می بندد بنا به اختلالات فکری یا مذهبی و یا مذهب و خدایی که چنین قوانین وحشیانه و غیر انسانی را پایه گذاری کرده. و یا هر دو؟.... و براستی چگونه خدایی با چنین قوانین غیرانسانی و جنایتکارانه ای می تواند بخشنده و مهربان و عادل باشد؟!.

حتی اگر داستان فرضی خدا و رانده شدن شیطان از بهشت حقیقت داشت. من ارزش بیشتری برای شیطان قائل بودم که در مقابل انسانی که در آینده می تواند جنایتکاری سخیف باشد، هرگز سر تعظیم فرو نیاورد. گویا دانش او از خدایش به مراتب بیشتر بوده....

(شکوه بختیاری)

۱۳۹۲ خرداد ۲۰, دوشنبه

((به من رای بده، همدستان من از دستارها دارها برافراشته اند!))




به من رای بده

من در حکومتی خدمت کرده ام که نیروی انتظامی اش
همواره به خواهران
و مادران تو
توهین خواهد کرد...

من در برابر شکنجه و تجاوز
و قتل زندانیان سیاسی
همواره سکوت کرده ام
من
مذهب اعراب  را به ایران ترجیح داده ام
و حکم های سنگسار
و شلاق و قطع عضو را دیده ام
و هرگز اعتراضی نداشته ام ...

من غلام حلقه به گوش بیت رهبری
و بر پا کننده میادین سنگسار و شکنجه
و اعدام های عمومی خواهم ماند

و هنوز صدای ضجه مادران بر گورهای بی نام و نشان گورستان خاوران...، به گوش من نرسیده است!

به من رای بده
به دروغ های قشنگ من اعتماد کن
شاید هنوز وعده های مردم سالاری خاتمی
و آزادی پوشش جوانان و نفت بر سفره همگان احمدی نژاد را
بیاد داری...

من تمام قول هایی را که به تو داده اند بهتر نقل می کنم
و بیان شیرین تری دارم...

به من رای بده...
و بدان که نجات دهنده...
در چاه خفته است و من به این مهم ایمان دارم!

همدستانم از دستارها
دارها برافراشته اند
و کفن سنگسار برای زنان بافته اند!

به من رای بده...
و بیاد داشته باش که هر ۴ زن
یا ۴ دختر ۹ ساله
به یک مرد تعلق دارند
و من چند همسری را...
هرگز برده داری ندانسته ام!

به من رای بده...
در روز رای گیری
همچنان که گیسوان و بدن خود را در پارچه هایی سیاه
چون کیسه های زباله پوشانده ای...

به من رای بده!...
من بیان شیرین تری برای باور فریب،
دارم...


(شکوه بختیاری)

۱۳۹۲ خرداد ۱۹, یکشنبه

این چهره حقیقی انتخابات در ایران اسلامیست!

لطفا اگر اطلاعاتی در مورد نام و سرنوشت این نوجوان دستگیر شده و در حال سلاخی در خیابان، بوسیله ماموران حکومت اسلامی دارید، خبررسانی کنید.

شما رسانه صادق مردم اید، پس صدای فریاد این نوجوان و رسواگر چهره کریه انتخابات فرمایشی حکومت اسلامی ایران باشید.


































۱۳۹۲ خرداد ۱۸, شنبه

((هنوز اثارشکنجه بر بدن ما بود، زمانی که فاحشه های مغزی به تبلیغ انتخابات ملاها پرداختند.))















و زمانی که فاحشه های مغزی 
با عکس ها ی جلادان به خیابان ها ریختند
و شعار سر دادند...
هنوز نگاه ندا در تمام خیابان های تهران،
آکنده بود
و ترانه  در آتش می سوخت
و هیچکس برای کشته شدگان کهریزک
محاکمه نشده بود!...

آه... و ما مردم،
به لقمه نانی به لقمه نانی...
شرافت زندانیان سیاسی را فروختیم
و با قدم هایی خونین
از انبوه جنازه های جانباختگان انتخابات قبلی
چون موجودی حقیر 
گذر کردیم!...

و تمام راه و تمام راه فراموش کردیم
که شیشه های نوشابه، در شکنجه گاه ها،  بی صبرانه،
 انتظار ما و کودکانمان را خواهند کشید...

آه ما مردم، ما مردم ...
هرگز به کودکان فردا نیندیشیدیم!

(شکوه بختیاری)

۱۳۹۲ خرداد ۱۶, پنجشنبه

معجزه کودکی که از زنی آتئیست متولد شد!




هرگز سعی نکردم به کودکم تعلیمات مذهبی بیاموزم او را با قوانین حقوق بشری و عطوفت انسانی پرورش دادم و شگفتا که کودکی که از خدایی خیالی نمی هراسد و شیطان را برای گناهان خود سرزنش نمی کند. کودکی با تحولات فکری و روحی انسانی کامل است که شاید من هنوز به این تحولات و افکار و شفافیت نگاه تا دور زمانی دیگر دست نخواهم یافت.

پس از سال ها تصمیم گرفتم او را با ادیان مختلف آشنا کنم و حق انتخاب در برگزیدن یا برنگزیدن ادیان به او دهم. کلاس های مذهبی کلیسا برای کودکان اولین انتخاب من بود.
پس از اینکه یکبار به کلاس مذهبی کلیسا برای کودکان رفت با من به مخالفت پرداخت و گفت حاضر نیست به رفتن به این کلاس ها ادامه دهد. به او گفتم که باید به این کلاس ها برود تا بر اطلاعات عمومی اش افزوده شود.

او با چشم های زیبا و درشتش ناباورانه به من خیره شد و گفت:((تو از کلیسا و مسیح هیچ چیز نمی دانی. من از این کلاس ها متنفرم، تو نمی دانی که این ها جسد خونی یک مرد را به اسم مسیح بر صلیب پرستش می کنند و تو می خواهی من این خرافات را بیاموزم!...))

در حالی که در حال رانندگی بودم از این حرف او به شدت شوکه شدم و در اینه به صورت پرسشگر و معصومش می نگریستم که متوجه شدم ماشین جلویی پشت چراغ قرمز ایست کرده. به شدت ترمز گرفتم دوباره در آینه به صورتش معصومش خیره شدم. جوابی برای سوالش نداشتم...

پس از چند لحظه در حالی که دوباره مشغول به رانندگی شدم زیر لب با خود زمزمه کردم؛ ((عزیزم... تو از مذهب از سنگسار و عروسی با دختر بچه ۹ ساله و ... هنوز هیچ چیز نمی دانی....))


برگرفته از کتاب "خاطرات یک بی حجاب"

اگر عروسک های باربی برای کودکان ساخته شدند، چرا انقدر آرایش دارند؟...

کودکم از من پرسید:(( اگر عروسک های باربی برای کودکان ساخته شدند، چرا انقدر آرایش کردند؟...))

من جوابی برای سوال او نداشتم!





۱۳۹۲ اردیبهشت ۷, شنبه

PBS Special: The Armenian Genocide and Exploring The Issues


به یاد بیاور که خانه های ما، زمانی...شکنجه گاه اسیران بود!














Oh my dear little sister, remember the time that our house was like a prison and I was tortured like a prisoner!

و ما در خیابان ها و کوچه ها آزادی را فریاد کردیم
و تمام راه تمام راه از وحشت تجاوز
نفس نفس زنان دویدیم
به شب های شعر پناه بردیم
و از آزادی و حقوق زنان سخن راندیم
و چون به خانه بازگشتیم
پدران متعصب خشمگین با مشت،
آرزوی آزادی را بر صورتمان سیاه کردند
که چرا پس از ساعت ۹ شب
به خانه بازگشتیم!...

آه...ما آزادی را...آزادی را...
از قفس تنگ خانه هایمان طلب کردیم و در برابر شکنجه خانواده و جامعه
قد علم کردیم...

به یاد بیاور، بیاد بیاور خواهر کوچکم،
زمانی که خانه های ما شکنجه گاه اسیران بود 

و ما برای آزادی شما...،
شکنجه شدیم!...
،  

به یاد بیاور خواهر کوچکم
بیاد بیاور....




(شکوه بختیاری)

اگر در ایران به دنیا آمده باشی...میدانی که خدایی وجود ندارد.


 











خاطرات یک بی حجاب

اگر در ایران یا خاور میانه به دنیا آمده باشی. میدانی که خدایی وجود ندارد. تنها شکنجه و شلاق و اعدام، به نام مذهب به تو تحمیل می شود....و اگر در ایران یا خاور میانه به عنوان یک زن به دنیا آمده باشی، خواهی دانست که در نظر مذهبیون تو یک برده حقیر جنسی هستی که هرزمان...ممکن است مورد حمله گشت های وحشی ارشاد، تجاوز و سنگسار قرار گیرد...
اگر در ایران یا خاور میانه به دنیا آمده باشی...بی پناهی و درد سهمگین روح مرا به عنوان یک انسان، درک می کنی!
اما آرزو میکنم ...که هرگز در ایران و یا خاورمیانه متولد نشده باشی!


(شکوه بختیاری)

کاش "مسلسل پشت شیشه" مال من بود!









 
















I wish the machine gun behind the window, belongs to me!
(Police brutality in Iran)


صورتم افتاد روی خونی که از بینی ام بر زمین ریخته بود. پاهایم را بر زمین زدم و هق هق گریه کردم. دلم می خواست مسلسل پشت شیشه مال من باشد."

صمد بهرنگی، 24 ساعت در خواب و بیداری، تابستان 1347