یاسمن به یاوه گویان بگو...
نه شما نمی توانید نمی توانید
پیکر یک زن یک دختر یک مادر را با پوشش ها و قوانین بدوی تحقیر کنید.
انارهایی که بر سینه هایم روئیده اند و انحنای ماهگونه نشمینگاهم
همیشه در زیر چادرها و لباس های رنگارنگ حضور خواهند داشت.
و بوی زنانگی زنبق روئیده بر ران هایم
در عطر تولد تمامی کودکان زاده شده از من
تا ابد پراکنده خواهند بود.
نه, شما نمی توانید, نمی توانید
مرا در در زیر خروارها پارچه
و حتی نیم متر خاک پیش از سنگسار
دفن کنید!.
چون همه میدانیم میدانیم
که زیر کیسه های توحش فرهنگی شما
که به اجبار بر پوست روزمرگی ما دوخته اید
چه لذت و آرامش خنیاگری خفته است!....
نه... , نگران نباشید, لازم نیست جوانمرد باشید
تنها برای یک لحظه به یاد بیاورید
گرما و آرامش بخشی آغوش مادرانتان
هر آنزمان که در مقابل هجوم رنج جهان
شما را در آغوش کشیدند
و عاشقانه بوسید ند...
نه...نمی توانی نمی توانید...مرا برنجانید
من از پرده فکندن از پیکرم, از نفس کشیدن, از زندگی کردن شرمسار نیستم
من عزیزترین لحظات آغوش مادران تان را در لحظه لحظه حضورم بر دوش می کشم!.
به عنوان یک مادر یک دختر یک زن یک انسان به من نگاه کن...
من با تو برابرم!.
(شکوه بختیاری)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر