چه ارتباطی بین سایت کلمه و زندانهای مخوف حکومت اسلامی وجود دارد که یک زندانی سیاسی بعد از تکذیب تهمت های دروغ
و ناروای "سایت کلمه" نسبت به زندانی جانباخته سیاسی دیگر، مورد شکنجۀ وحشیانه جسمی و روحی جمهوری اسلامی قرار گرفته؟!
من واقعا متعجبم چرا کسی در اینمورد چیزی ننوشته؟، یا شاید من هنوز نوشته ای در اینباره ندیدم؟!...
رضا شریفی بوکانی زندانی سیاسی کرد طی بیانیه ای در تاریخ 7 خرداد 1391 از زندان رجایی شهر کرج سالن 12 ، در دفاع
از همبندی جانباخته خود به تکذیب اتهامات دروغین سایت کلمه که طی مقاله ای تحت عنوان " فاجعه در زندان رجایی شهر کرج"
مورخ: پنجشنبه، ۴ خرداد ۱۳۹۱ نوشته شده بود، پرداخت و همه اتهامات سایت کلمه اعم از اعتیاد به قرص و توبه نامه نوشتن
و اظهار ندامت کردن به دلیل شرایط خانوادگی و جسمی را رد کرد و این بیانیه را جهت انتشار در اختیار "فعالین حقوق بشر و
دمکراسی در ایران" قرار داد.
پس از انتشار این بیانیه در تاریخ دوشنبه ۲۸ مهٔ ۲۰۱۲ , در بامداد روز سه شنبه ۹ خرداد ماه (۲۹ مه ۲۰۱۲ ) حوالی ساعت
01:30 نیروهای گارد زندان به سالن ۱۲ بند ۴ زندان گوهردشت کرج یورش بردند این یورش به سلول انفرادی زندانی سیاسی
رضا شریفی بوکانی صورت گرفت . نیروهای گارد، زندانی سیاسی رضا شریفی بوکانی را از سالن ۱۲ بند ۴ به سلولهای
انفرادی بند ۵ زندان گوهردشت کرج بدون هیچ دلیلی منتقل کردند و فرماندهی این یورش وحشیانه را فرجی نژاد رئیس اطلاعات
زندان گوهردشت کرج و از شکنجه گران این زندان به عهده داشت...
پس از این یورش وحشیانه و انتقال این زندانی به بند ۱ زندان گوهردشت کرج، رضا شریفی بوکانی در طی ۵ روز نگهداری در
سلولهای انفرادی ، مورد شکنجۀ وحشیانه جسمی و روحی قرار گرفته.
شکنجه گران به او دست بند، پابند و چشم بند زده و به صورت گروهی از جهت های مختلف و همزمان او را مورد شکنجه قرار
داده اند این شکنجه ها برای مدتی طولانی علیه وی بکار برده شد و سپس محمد مردانی رئیس زندان و فرجی نژاد رئیس اطلاعات
زندان او را مورد تهدید و توهین قرار دادند و سپس رضا شریفی بوکانی پس از شکنجه های وحشیانه و قرون وسطایی جسمی و
روحی ۵ روزه و نگهداری در سلولهای انفرادی به سالن ۱۲ بند ۴ زندان گوهردشت کرج بازگردانده شد.
تقریبا تمام اخبار رسیده حاکی از آن است که دلیل این یورش و انتقال ناگهانی به سلول های انفرادی برای ۵ روز شکنجه روحی
و جسمی این زندانی سیاسی به وحشیانه ترین شکل ممکن به دلیل ارتباط رضا شریفی بوکانی در میزگردی که تلویزیون صدای
امریکا با گزارشگر ویژه حقوق بشر دکتراحمد شهید ترتیب داد، بوده که آقای بوکانی با تماس گرفتن با صدای امریکا
و شرکت در این میزگرد توانست در مورد وضعیت قرون وسطایی و ضد بشری زندان شهادت دهد و البته این کاملا دلیل موجهی
در حکومت خفقان اسلامی ایران به نظر می رسد ولی نکته قابل ذکر این است که میزگرد صدای امریکا با گزارشگر ویژه
حقوق بشر دکتراحمد شهید و افشاگری های آقای بوکانی در مربوط به پنجشنبه ١۹ آوریل ٢۰۱٢ ٣۱ فروردین ١٣٩١ است و
ویدیو این میزگرد ماههاست در یوتیوب موجود است و مطمئنا سردمداران و زندانبانان جمهوری اسلامی از این تماس تلفنی و
افشاگری ماههاست که کاملا مطلع بودند حال اینکه افشاگری برعلیه تهمت های دروغ سایت کلمه مصادف با دستگیری این
زندانی در بامداد روز بعد می شود؟!!!
اینجا چند سوال یا چند فرض برای من وبلاگ نویس پیش آمده:
۱-گردانندگان واقعی سایت کلمه چه کسانی هستند و چه ارتباطی با جمهوری اسلامی دارند که بیانیه اعتراضی و روشنگرانه
یک زندانی سیاسی به مقاله سراسر دروغ و تهمت این سایت در مورد همبندی درگذشته اش که به طرز مشکوکی جان باخته یا به تعبیری دیگر به قتل رسیده دقیقا مصادف با شکنجه روحی و جسمی ۵ روزه زندانی بیانیه نویس خواهد شد!؟
و اگر فکر می کنید، فرض و سوال اول من درست نیست و سایت کلمه به ماموران حکومتی جمهوری اسلامی تعلق ندارد
لطفا به سوالات بعدی من جواب دهید ،
که چگونه یک سایت خبری که ادعای اصلاح طلبی و داشتن روزنامه نگاران حرفه ای یا حتی فقط چند روزنامه نگار تازه کار (نه تصحیح می کنم شاید حتی فردی چون من که رشته روزنامه نگاری نیز نخوانده و یک وبلاگنویس ساده است)
و اکنون در سایت کلمه قلم می زند، چنین راحت و بی محابا به یک انسان و تاکید می کنم انسانی که در راه عقاید سیاسی اش بدون هیچ گناهی جان باخته است، اینگونه با تحقیر و توهین تهمت اعتیاد و توبه نامه نویسی برای همکاری با جمهوری اسلامی بزند؟!
آیا این روش کار اصولی یک روزنامه نگار یا یک تحلیلگر سیاسی است که، با نسبت دادن یا پیش کشیدن مسائل خصوصی و یا تهمت هایی که هیچ ارتباطی به موضوع خبری یا تحلیلی ندارد اینگونه به تخریب شخصیت افرادی بپردازد که تا آنجا که در توان داشته اند به سهم خود در راه آزاد سازی ایران به تلاش پرداخته و گاه جان خود را در این راه از دست دادند!...
آیا نسبت دادن مسائلی چون اعتیاد و... و سعی در ترور شخصیت افراد جزو وظایف روزنامه نگاران اصلاح طلب است؟...
آیا این مقاله که "حداقل" یکی از دلایل شکنجه ۵ روزه یک زندانی سیاسی است (چون این شکنجه ۵ روزه دقیقا مصادف با بیانیه اعتراضی به این مقاله شده) به این دلیل نگاشته نشده که چون از دید محدود" نویسنده ای" فردی با اعتقادات سیاسی یا مذهبی او مخالف است یا احتمالا از زندانیان یا افراد خودی نیست و فردی غیر خودی است می توان به سخیفترین شکل ممکن به شخصیت او حمله کرد؟
آیا این نظرها و تحلیل های غیر اصولی و اخبار سخیف در مورد زندگی خانواگی و بویژه اعتیاد داشتن افراد که این روزها برای ترور شخصیت غیر خودی ها در نوشته های بی ارزش بعضی به اصطلاح نویسندگان و تحلیلگران باز به اصطلاح روشنفکر باب شده...همان استبداد دور آشنایی نیست که در وجود تک تک ما ریشه دوانده تا هر فکر مخالفی را در انبوهی از تهمت ها و تحقیرها دفن کنیم و تنها خود و همفکران خود را به جلوی صف اعتراضات مردمی با علایق و خواست های متفاوت هل بدهیم؟!
آیا اگر حتی روزی درباره من چیزی بنویسند که من معتاد الکلی و هروینی و...بوده ام که بارها درخواست عفو برای جمهوری اسلامی نوشته ام، شما باور خواهید کرد؟
و آیا اگر، حتی من معتاد الکلی و هروینی در زندان های مخوف ایران بودم و نامه ای برای عفو به جمهوری اسلامی نوشتم... شما حتی برای یک لحظه به نوشتن آن نامه و شرایطی که صد در صد بر زندگی من بوسیله حکومت اسلامی سایه افکنده بوده و مرا مجبور به نوشتن آن نامه واداشته بود نمی اندیشید؟!!!...
بگذارید فرض را بر این بگیریم که من در زندان به قرص معتاد بودم، آیا این قرص های اعتیاد آورنده به وسیله ی چه کسانی در زندان های ایران به من داده شده بود؟...چه کسانی جز زندان بانان می تواند مسئول پخش مواد مخدر در زندان باشد؟
و بگذارید آخرین سوال را بی پروا مطرح کنم آیا اگر من معتاد یا الکلی یا هر آنچه سایت های جمهوری اسلامی یا اصلاح طلب و ...، روزی بگویند...باشم آیا شما لحظه ای در مبارزه من برای آزادی و رهایی ایران از چنگال استبداد شک خواهید کرد؟!...
و آیا این تحلیل های سخیف هرگز از ارزش جوانمردان و شیرزنان ما و تلاششان در راه آزادی وطن خواهد کاست؟...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر