۱۳۹۱ خرداد ۱۵, دوشنبه

اعتراض شفیعی کدکنی به «فروش شرعی» گور مفاخر ایران












اعتراض شفیعی کدکنی به «فروش شرعی» گور مفاخر ایران

۲۰ بهمن ۱۳۹۰
سهند خوانساری


شفیعی کدکنی

محمدرضا شفیعی کدکنی به بی‌توجهی حکومت و مردم ایران به مفاخرشان اعتراض کرده و از «فروش شرعی گور بدیع الزمان فروزانفر» و »تبدیل قبر فرخی یزدی به پارک» و «از بین‌ رفتن مدارک دانشگاهی ملک‌الشعرا بهار» خبر داده است.

محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر و استاد ادبیات فارسی دانشگاه تهران، در تازه‌ترین شماره نشریه «ایران‌شناسی» به بی‌توجهی مردم و حکومت به مفاخر فرهنگی‌شان اعتراض کرده است.

وی از فرخی یزدی و بدیع‌الزمان فروزانفر و ملک‌الشعرا بهار به عنوان نمونه‌هایی از این بی‌توجهی نام می‌برد.

شفیعی کدکنی در این یادداشت با اعتراض به اینکه «قبر فرخی یزدی تبدیل به پارک شده است» نوشته است: «چرا هیچ کس نمی‌داند که قبر فرخی یزدی کجاست؟ شاعری که مانند آرش کمانگیر، تمام هستی خود را در تیر شعر خود نهاده است و با دیکتاتوری بی‌رحم زمانه به ستیزه برخاسته است و در زندان همان نظام با «آمپول هوا» او را کشته‌اند، چرا باید محل قبر او را هیچ‌کس نداند؟»

شاعر «در کوچه‌باغ‌های نیشابور» سپس به «فروش شرعی گور بدیع الزمان فروزانفر» اشاره کرده و ادامه داده است: «جای دوری نمی‌روم، در همین دوره بعد از سقوط سلطنت، یعنی در بیست سال اخیر، اولیای محترم حضرت عبدالعظیم (به صرف گذشت سی سال و رفع مانع فقهی) فبر بدیع‌الزمان فروزانفر، بزرگ‌ترین استاد در تاریخ دانشگاه تهران و یکی از نوادر فرهنگ ایران زمین را، به مبلغ یک میلیون تومان (در آن زمان قیمت یک اتومبیل پیکان دست سوم) به یک حاجی بازاری فروختند. در کجای دنیا چنین واقعه‌ای، امکان‌پذیر است؟»

شفیعی کدکنی کشور فرانسه را مثال می‌زند و می‌نویسد: «من در میان هزاران مانعی که در این راه می‌بینم، به شوخی به آنها می‌گویم اگر شما از دولت فرانسه به پرسید که «در فلان تاریخ، و در فلان قهوه‌خانه خیابان شانزه‌لیزه، آقای ویکتور هوگو یک فنجان قهوه خورده است؛ صورت حساب آن روز ویکتور هوگو، در آن کافه مورد نیاز من است»، فورا از آرشیوه ملی فرانسه می‌پرسند و به شما پاسخ می‌دهند، اما ما جای قبر فرخی یزدی را نمی‌دانیم؟»

این استاد دانشگاه افزوده است: «اگر از دانشگاه تهران بپرسید که ما می‌خواهیم نوع سئوالات امتحانی ملک‌الشعراء بهار یا بدیع‌الزمان فروزانفر یا خانم فاطمه سیاح را بدانیم، آیا دانشگاه تهران یک نمونه - فقط یک نمونه- از پرسش‌های امتحانی این استادان بزرگ و بی‌مانند را، که فصول درخشانی از تاریخ ادبیات و فرهنگ عصر ما را شکل داده‌اند، می‌تواند در اختیار ما قرار دهد؟ نه تنها در این زمینه پاسخ دانشگاه تهران منفی است، که حتی پرونده استخدامی ملک‌الشعراء بهار را هم ندارد.»
 
 
 
با تشکر از آقای سالکی در فیسبوک  

هیچ نظری موجود نیست: