۱۳۹۱ آذر ۸, چهارشنبه

((نه ما مثل شما نیستیم...ما کافریم!))














نه ما مثل شما نیستیم، ما اعتقادات خرافی و بیرحمانه مذهبی شما را باور نداریم، نماز نمی خوانیم، غسل نمی کنیم، شلاق نمی زنیم، دست و پا قطع نمی کنیم و اگر روزی زنی را به سنگسار ببرید، در مقابل آن زن بی پناه سپری خواهیم شد در برابر سنگدلی شما و یک یک سنگ ها را به جان خواهیم پذیرفت.

نه دعایی برای بهشت می خوانیم و نه زوزه ای در عزای مرده ای هزار ساله می کشیم، که دع
ای ما کمک به همنوعان زنده و نه صدقه و گریه برای پیامبران و امامان مرده است و بهشت ما لبخند و آسایش هممیهنانمان و خانوادمان است!.

نه ما مثل شما نیستیم، ما اعتقادات خرافی و بیرحمانه مذهبی شما را نداریم و برای حوری بهشتی باکره آرزو نمی کنیم و آدم نمی کشیم...، ما خود هر شب حوری باکره بهشتی در آغوش همسرانمان هستیم، و بهشت خیالی شما که با خون و سنگسار شلاق و سرهای بریده بنا کرده اید...
در مقایسه عشق بازی آتشین ما، بی ارزش است!...
نه ما مثل شما نیستیم!، ما اعتقادات خرافی و بیرحمانه مذهبی شما را باور نداریم، ما کافریم!.

(شکوه بختیاری)

این گرگ های متجاوز وحشی، در پای منبرهای عزاداری عاشورا و با اعتقادات مذهبی پرورش یافته اند!

















این گرگ های متجاوز وحشی، در پای منبرهای عزاداری عاشورا و با اعتقادات مذهبی پرورش یافته اند، پس کودکانتان را از خرافات و اعتقادات دینی غیرانسانی برهانید تا فردای بهتری در انتظار دنیا باشد!.

(شکوه بختیاری)






نوبت تک تک ما نیز فرا خواهد رسید!



















امروز ۴۴ روز از اعتصاب غذای این شیر زن، این مادر، این وکیل می گذرد، ولی حتی ۴۴ نفر شرافت راهپیمایی و اعتراض جلوی در زندان اوین را نداشته اند?!، از ماست که بر ماست. نوبت تک تک ما نیز فرا خواهد رسید که هیچکس برای شکنجه، تجاوز و حتی قتلمان اعتراضی نکند...، چون ما نیز هرگز، به حق طلبی هیچکس برنخواستیم!... و یاد و خاطره ما در تاریخ به حقیرترین شکل لگدمال خواهد شد، چون وکیل آزادی و حق طلبی نبوده ایم، به یاری زندانیان و حق طلبی کشته آزادگی برنخواسته ایم، ۴۳ روز اعتصاب غذا نکرده ایم و چون هرگز نسرینی ستوده نبوده ایم!...

(شکوه بختیاری)

۱۳۹۱ آبان ۲۷, شنبه

۱۳۹۱ آبان ۲۶, جمعه

من به چنین خدایی کافرم!



























در کشورهایی با حکومت مذهبی؛ طرفداران خدا، شکنجه گران و قاتلانی هستند که نماز می خوانند!، دست و پا قطع می کنند، سنگسار می کنند، شلاق می زنند، سر می برند و به زنان و دختران و کودکان ۹ ساله تجاوز می کنند و...، من به چنین خدایی کافرم!

(شکوه بختیاری)

۱۳۹۱ آبان ۱۹, جمعه

دو اطلاعیه ؛ گردهمایی در مقابل منزل و مراسم ترحیم "ستار بهشتی"






(گردهم آیی در مقابل منزل "ستار بهشتی"، فردا جمعه ساعت 6 بعد از ظهر)

دوستان یاری کنید زمان تنگ است!

برای همدردی با خانواده ستار که بخاطر دفاع از آزادی بیان به خون خود غلطید. لطفا این پیام را به هر شکل ممکن تکثیر کنید. از طریق اسم ام اس، فیس بوک، توتیتر، تلفن و.....

آدرس منزل ستار بهشتی:
رباط کریم، شهرک وحیدیه، شیرین دشت، کوچه دانش، منزل ستار بهشتی پلاک ۲۶

۱۳۹۱ آبان ۱۸, پنجشنبه

شعری به یاد "ستار بهشتی"؛ ((به هراس خامنه ای...))
























 شعری به یاد "ستار بهشتی" و خاطره جاودانه آزادی خواهی او!



((به هراس آغای خامنه ای))

آه، خامنه ای...
به هراس از زمانی که قلم ها به مسلسل ها تبدیل شوند
به هراس از زمانی که محافظان پشت اتاق خواب تو 

فرار کرده
یا مرده باشند
آه، آغای خامنه ای
تمام شب، تمام شب 
کلاشینکف به خواب می دیدم
و اینکه پشت در اتاق خواب تو ایستاده ام
و بوی مرگ و آتش در فضا پراکنده بود ...
به هراس از ما که از مرگ هراسی نداریم
و گرچه خشونت نمی طلبیم
اما تابان نجابتمان را قتل دوستانمان نشاید!

به هراس از زمانی که محاصره زندان ها بشکنیم
و روسری های حجاب های اجباری از سر برگیریم
و به التیام زخم همرزمانمان گره زنیم!

به هراس خامنه ای به هراس 
و هیتلر و موسیلینی را بیاد بیاور
و به مرگ هولناک صدام و قذافی بیندیش که
تمام شب تمام شب 
تفنگ های زنگ زده ایل بختیاری ام را ترمیم می کردم 
و تنها به یک خیابان می اندیشیدم...
و در شگفت بودم که چگونه نمی دانستند
ملای مریض نحیفی که در شب های روضه
شرافت و حقیقت را به ۵ قران می فروخت،
می تواند چنین قاتل وقیحی باشد!

آه، تمام شب تمام شب در کف بازداشگاه کهریزک
در آغوش ستار خفته بودم و بر زخم هایش می گریستم
و صدایی در من فریاد میزد به ایران بازگرد به ایران بازگرد
و ستار باش، که تو از مرگ هراسان نیستی!...

و سپیده دم  کودکانم را در آغوش کشیده بوسیدم
و در اولین پاسگاه ارتش ثبت نام کردم!

آه، آغای خامنه ای به هراس که تمام شب تمام شب 

تفنگ های زنگ زده ایل بختیاری ام را ترمیم می کردم.... 


(شاعر: شکوه بختیاری)    



ساعت ۳:۳۰ بعد ازظهر

11/08/212




۱۳۹۱ آبان ۱۷, چهارشنبه

سعید آزاد، دوست وبلاگ نویس و همرزم مرا کشتند!

























ستار بهشتی معروف به سعید آزاد یا شهاب آزاد دوست وبلاگ نویس و همرزم مرا در زیر شکنجه کشتند!

آخرین نوشته ستار که در آن ذکر کرده بود، مورد تهدید به قتل قرار گرفته است!

http://magalh91.blogspot.com/







































ببخشید نمی توانم چیزی بنویسم فقط دارم بلند بلند گریه می کنم!


۱۳۹۱ آبان ۱۶, سه‌شنبه

پدر و مادر مسلمان پاکستانی دخترشان را به دلیل نگاه به یک پسر، با اسید کشتند!



Pakistan parents doused daughter in acid honor killing for looking at boy.
پدر و مادر مسلمان پاکستانی در یک جنایت ناموسی (قتل ناموسی) دخترشان را در اسید فرو بردند و کشتند به دلیل اینکه به یک پسر نگاه کرده بود!


یک زوج مسلمان پاکستانی بوسیله پلیس پاکستان در منطقه کشمیر به دلیل قتل فجیع ناموسی دخترشان با اسید دستگیر شدند، پس از اینکه اعتراف کردند چون دختر ۱۶ ساله شان دو بار به یک پسر موتورسوار نگاه کرد، او را با اسید سوزاندند!

آنها گفتند که قبلا به او گفته بودیم به این پسر نگاه نکن که باعث حرف مردم نشود ولی وقتی این پسر با موتور به دهکده آمد او دوبار به او نگاه کرد و ما به رابطه آنها مشکوک شدیم....

پدر این دختر ۱۶ ساله او را به شدت به زیر ضرب و شتم می گیرد و سپس با کمک همسرش اسید را روی او می ریزند، مادر این دختر در بین صحبت هایش گفت که:(( دخترم در حال گریه و در زیر ضرب و شتم گفت من منظوری نداشتم و دیگر به او نگاه نمی کنم.))، ولی من در آن لحظه اسید را بر او پاشیده بودم و حرف او دیگر اثری نداشته و من قسمت او را رقتم زدم که با مرگی این چنینی بمیرد!.


http://scallywagandvagabond.com/2012/11/pakistan-parents-doused-daughter-in-acid-honor-killing-for-looking-at-boy/


۱۳۹۱ آبان ۱۵, دوشنبه

نادیا انجمن شاعرجوان افغان به دلیل ضرب و شتم توسط شوهرش کشته شد

















نادیا انجمن (۱۳۵۹ - ۱۳۸۴ برابر با ۵ نوامبر ۲۰۰۵)، از شاعران جوان افغان بود که به سرایش غزل و شعر نو می‌پراخت و عضو انجمن ادبی مخفی کارگاه سوزن طلایی در زمان طالبان بود. شوهر نادیا، او را از شرکت در جلسات مشاعره و نقد ادبی که در انجمن ادبی هرات برگزار می‌شد باز می‌داشت... او در سال ۲۰۰۵ به دلیل ضرب و شتم توسط شوهرش کشته شد!.



نیست  غمخوار  مرا در همه  دنیا  که  بنازم             چه  بگریم، چه بخندم، چه بمیرم، چه  بمانم
نیست شوقی که زبان باز کنم، از چه بخوانم             من که منفور زمانم، چه بخوانم، چه نخوانم


من که منفور زمانم، چه بخوانم چه نخوانم
چه بگویم سخن از شهد، که زهر است به کامم
 
وای از مشت ستمگر که بکوبیده دهانم
نیست غمخوار مرا در همه دنیا که بنازم
 
چه بگریم، چه بخندم، چه بمیرم، چه بمانم
من و این کنج اسارت، غم ناکامی و حسرت
 
که عبث زاده‌ام و مهر بباید به دهانم
دانم ای دل که بهاران بود و موسم عشرت
 
من پربسته چه سازم که پریدن نتوانم
گرچه دیری است خموشم، نرود نغمه ز یادم
 
زان که هر لحظه به نجوا سخن از دل برهانم
یاد آن روز گرامی که قفس را بشکافم
 
سر برون آرم از این عزلت و مستانه بخوانم
من نه آن بید ضعیفم که ز هر باد بلرزم



۱۳۹۱ آبان ۱۳, شنبه

به اعتقاد من؛ انسان هایی با اختلالات روانی بسیار شدید، به گرایشات متعصبانه و غیر انسانی مذهبی، تمایل بیشتری دارند!


مادر مسلمان پسر بچه هفت ساله اش را به دلیل عدم موفقیت در حفظ قرآن، بوسیله ضربه های چکش کشت و سپس جسدش به آتش کشید!





 












به اعتقاد من؛ انسان هایی با اختلالات روانی بسیار شدید، به گرایشات متعصبانه و غیر انسانی مذهبی، تمایل بیشتری دارند!

به گزارش دیلی میل، مادر مسلمان پسر بچه هفت ساله اش را به دلیل عدم موفقیت در حفظ قرآن، بوسیله ضربه های چکش کشت و سپس جسدش به آتش کشید!


Mother 'beat son, 7, to death then set fire to his body' because he struggled to learn the Koran off by heart

Read more: http://www.dailymail.co.uk/news/article-2226408/Sara-Ege-beat-son-Yaseen-death-set-body-struggled-learn-Koran-