۱۳۹۲ فروردین ۱۴, چهارشنبه

((برده ای مسلمان))















و من،

نه انسان، که برده ای مسلمان زاده شدم...

و تمام زندگی ام، تمام لحظه ها و حس لذتم
گناه بود!

ودین و حجاب به مغز من تزریق شد.

و من ایمان آوردم که می توانم
برده چهارم یک نامرد باشم

و من ایمان آوردم که می توانم تمامی عمر،
پیکرم را از باد و آفتاب بربایم

و اعتقاد داشتم که خدا بهتر می داند
و بنابراین دختری ۹ ساله
میتواند برده ای جنسی، باشد!?....

و آرزوی نوازش گیسوانم در باد
گناه بزرگی بود

و کیفر همخوابگی با عشق
سزاوار سنگسار...

آه...، سال ها بعد به دانشگاه رفتم
کتاب های بسیاری خواندم
و یک شب، از مادر همه علوم
از کفر...،
دوباره زاده شدم!

(شکوه بختیاری)

۱ نظر:

Unknown گفت...

خیلی زیبا و قشنگ ...
موفق و سربلند باشی ...