۱۳۹۱ تیر ۱۰, شنبه

عکس دست دادن علي‎رضا مرندي با صدام حسين و عکس مادری که استخوان های فرزند شهیدش را در آغوش گرفته!



عکس دست دادن و خنده وخوش و بش علي‎رضا مرندي با  صدام حسين!

 و عکس مادرهای شهیدی که هنوز دنبال استخوان های بچه هایشان می گردند...

جنگ ۸ ساله راه انداختند و بچه های مردم را روی مین ها تیکه تیکه کردند

بعد رفتند با خنده با صدام دست دادند...تاسف آوره!...دكتر علي‎رضا مرندي، در آخرين روزهاي وزارتش، به ‎دستور مسئولان

كشور، نامه‌اي را از رييس‎جمهور وقت ايران براي صدام حسين برد...البته با خنده و رویی گشاده!!!.

منبع

۱۳۹۱ تیر ۹, جمعه

ابلهانه ترین تصور مردم عامه...







































ابلهانه ترین تصور مردم عامه این است؛

((که بدون اجازه مذاهب، استفاده قسمتی از بدنم

 که در شورتم هست، ممنوع می باشد!))


(شکوه بختیاری)



This is the most foolish think of the public;

"That without permission of  the religion, using part of  my body

  that is in my own underwear is forbidden!."


Shokooh Bakhtiari)

۱۳۹۱ تیر ۸, پنجشنبه

عکس بازداشت موقت علی اکبر صالحی فتوشاپه

متاسفانه عکس بازداشت موقت علی اکبر صالحی فتوشاپه، ولی خبر بازداشت موقتش در قبرس درسته، لطف کنید  خبر درست را با عکس فتوشاپی

چاپ نکنید که ارزش خبر را زیر سوال ببرد....
















منبع اصلی عکس:





















http://www.standard.co.uk/showbiz/law-and-order-actor-dennis-farina-facing-jail-after-arrest-on-airport-gun-charge-6870582.html



۱۳۹۱ تیر ۷, چهارشنبه

این قسمت جزو اموال عمومی مذاهب و یا دولت ها نیست!





این قسمت جزو اموال عمومی مذاهب و یا دولت ها نیست

که درباره باکره بودن یا نبودن یا سقط جنین آن تصمیم بگیرند،

 بدن من، فقط و فقط به من تعلق دارد

و من تنها تصمیم گیرنده درباره بدن خود، هستم!.

(این عکس مربوط به حقوق زنان برای سقط جنین است و لی من نظر و مشکلات زنان ایران و خاورمیانه را در کنار این عکس نوشتم نه صرفا ترجمه لغت به لغت متن پلاکارد را )

This part of my body is not public property of governments and religions."
They cannot decide on my virginity or abortion rights. My body belongs to me and only me.
And I am the only one who decides about my own body."


This is not public property decisions regarding.
these are mine and only mine to make!


http://blog.seculargovernment.us/2012/02/my-body-my-choice.html

تخمدان های من متعلق به کلیسا یا مسجد نیستند!







کودکان من از بدو تولد مجبور به پذیرفتن مذهبی نخواهند بود...
چون تخمدان های من متعلق به کلیسا یا مسجد نیستند!.

My children don't have to accept any religion when they are born, because my ovaries aren't church or mosque property!..

Shokooh Bakhtiari)

(این عکس مربوط به حقوق زنان برای سقط جنین است ولی من نظر و مشکلات زنان ایران و خاورمیانه را در کنار این عکس نوشتم نه صرفا ترجمه لغت به لغت متن پلاکارد را )

Neither religion nor politics should dictate what a woman does with her body.

http://www.facebook.com/photo.php?fbid=468415199852617&set=a.124831547544319.17251.124829940877813&type=1&theater


/Photo sourceمنبع عکس:
http://www.classwarfareexists.com/words-as-visuals-ovaries/


۱۳۹۱ تیر ۶, سه‌شنبه

و ما نیاکانمان را پاس نداشتیم…و حلقه های زمخت دارها چون گندم زارها در کشتزارها رویدند

























((و ما نیاکانمان را پاس نداشتیم…و حلقه های زمخت دارها چون گندم زارها در کشتزارها رویدند))

 

و ما نیاکان مان را پاس نداشتیم…

 و تاریخی را ویران کردیم،

و  دستهای پلید سرنوشتی شوم، گردن سپید لحظه ها را فرا گرفت

و حلقه های زمخت دارها چون گندم زارها در کشتزارها رویدند…

و کودکانمان از زنان صیغه ای باکره، در مراسم اعدام نوجوانی ۱۷ ساله، خندیدند…

و در آن زمان ما به قعر جهنم لغزیدیم و بر مرده های هزاران ساله گریه می کردیم…

و جوانانمان را به زندانهای مخوف خون آلود سپردیم…و در آنزمان ما ۳۲ سال بیشتر نداشتیم…

که کابوس مرد پلیدی که هیچ را به صورتمان تف کرد هنوز در تمامی لحظه ها متصور بود…




(شکوه بختیاری)

۱۳۹۱ تیر ۵, دوشنبه

((گاهی، گاوها از انسان ها بیشتر می فهمند!))



حتی یک گاو، از تماشای صحنه کشته شدن گاوی دیگر
روی بر می گرداند
و از خشم و نفرت فریاد می زند...،
ای انسان، ای ایرانی، چرا تو چنین نیستی؟!...
چرا در مقابل شلاق و اعدام و سنگسار سکوت کردی!...

من گاوهایی را که در مرگ همنوعانشان از خشم و نفرت فریاد بر می آورند!
از تظاهرات سکوت اصلاح طلبان
بیشتر دوست می دارم!








لیاقت گوسفندانی که با اشتیاق به تماشای سلاخی میروند حکومت قصابهاست!
























و تنها یک قاتل در تماشای مراسم اعدام یک انسان خواهد خندید! (اشاره به سرباز جلوی تصویر!)

منبع

آیا صدور حکم اعدام ۲ نفر به جرم مصرف مشروبات الکلی و مرگ مشکوک ۱۵ نفر در بابل و بابلسر پس از مصرف مشروبات الکلی در هفته اول خرداد ماه نشانی از کشتار وسیع مردم بوسیله حکومت طالبانی اسلامی نیست؟
















شاید بارها شنیده باشید که حکومت اسلامی ایران مشروبات الکلی را آلوده و پخش کرده و به این وسیله سبب مرگ بسیاری از

مردم شده، اما اینبارکشته شدن ۱۵ نفر از هموطنانمان در شمال کشور دقیقا مقارن با حکم اعدام ۲ شهروند به جرم مصرف

مشروبات الکلی شده!، چه تصادف قریب و شگفت انگیزی؟!...مرگ ۱۱ نفر در بابلسر و ۴ نفر در بابل بر اثر مصرف

مشروبات الکلی و سهل انگاری اورژانس بیمارستان ها !!!.

در مصاحبه ای با بازماندگان این هموطنان از دست رفته، همه اذعان داشتند که اورژانس بیمارستان ها بدون هیچ آزمایش خون و

تشخیص درستی و با شتابی عجیب این بیماران را مرخص کرده  و به خانه فرستادند و گرچه خانواده ها و همراهان و خود

مریض در بیمارستان به مصرف مشروبات الکلی اذعان کردند و ظن مسمویت از آن را بیان داشتند ولی بیمارستان ها بدون

رسیدگی و درمان سریع و در صدد برآمدن تشخیص ماده مسموم کننده در خون این بیماران آنان را مرخص کرده و به سوی

مرگی ناگهانی که بیشتر با رفتن بیماران به حالت اغما همراه بوده فرستاده اند!...

در مصاحبه با یکی از بیماران که سالها پیش دچار مسمومیت عجیبی بوسیله مشروبات الکلی در ایران شده بود و از این

مسمومیت جان سالم به در برده بود متوجه شدم که مسمویت این هموطن بوسیله مشروب الکلی کاملا به شکل بسته بندی

و قوطی و بطری به شکل اصلی ساخت کشورهای غربی  بوده و نه از مشروبات خانه ساز که به دلیل استاندار نبودن

و ساخت خانگی و سنتی بدون دقت و اطلاعات کافی سازنده هرازگاه برای هموطنانمان خطر آفرین می شود.

این هموطن بیماری عجیب خود را پس از مصرف یکی از قوطی های مشروبات الکلی به ظاهر اصل؛ چنین بیان کرد که حالت

مسمومیت و ضربان قلبش به حدی بالا رفته بود که هر لحظه امکان مرگ او می رفت و در بیمارستان پس از رسیدگی و بهبود

وضع جسمانی اش دکتر به او گوشزد کرده بود که مشروبات الکلی ننوشید که بسیاری از مشروبات الکلی مسموم هستند و ما

بیماران زیادی به این شکل داریم و حتی اگر شکل بطری یا قوطی مشروبات الکلی به نظر شما طبیعی باشد هرگز اعتماد نکنید

چون مواد مسموم کننده ای را خود حکومت با سرنگ هایی مخصوص  به آن تزریق می کنند که در شکل ظاهری قابل تشخیص

مصرف کننده نخواهد بود!....

البته این هموطن تا امروز از اثرات جانبی آن مسمومیت رنج می برد و برای ضربان زیاد و ناراحتی های قلبش هنوز به

داروی های مختلف و روند مصرف منظم آنها محتاج است و حتی از زمان بوجود آمدن مسمومیت مرموز همراه با شدت ضربان

قلبش بنا به توصیه پزشکان به هیچوجه نمی تواند مشروبات الکلی مصرف کند !.


و در آخر خاطرنشان می کنم که من دکتر نیستم و ادعای معاینه این افراد و یا دانستن نتایج آزمایشات سم شناسی که هرگز از این

افراد گرفته نشد را ندارم ولی به نظر تصادفی عجیبیست مرگ مشکوک ۱۵  نفر بدون ذکر هیچ خبری در جراید و یا پیگیری دلیل

سهل انگاری اورژانس بیمارستان ها درعجله و مرخص کردن مریضان بدحال و حکم اعدام دو هموطن به دلیل مصرف

مشروبات الکلی...

در حالی که قاضی مملکت فردی متجاوز و قاتل ویکی از مسئولین کشتار کهریزک می باشد که به تازگی رئیس سازمان

تامین اجتماعی مردم ایران شده است!،

این همه از آینده ای دهشتناک و از حرکت شتابزده و با سرعت نور مسئولان حکومت مذهبی ایران به سمت حکومتی طالبانی

حکایت دارد!..گرچه گویا فراموش کرده اند که؛
                                                             ایرانی طالبانی نیست و نخواهد شد!.




۱۳۹۱ تیر ۴, یکشنبه

سیاه رنگ پلیدی و حجاب اجباری؛ مایه فلاکت مردم و درماندگی زنان ایرانست


















کابوس 


درزبان استعاره سیاه رنگ پلیدی و سمبل شیطان است و حجاب اجباری برای مردم ایران جز فقر اجتماعی، فرهنگی و سنگسار و شلاق و برده داری جنسی،  به نام چند همسری و فحشای شرعی به نام صیغه، دستاورد دیگری به همراه نداشته.


























در تمامی سمبل ها و کتاب های اساطیری و مذهبی حتی در قرآن شما (ويُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ-16 سورة المائدة)  و ... ،
 رنگ سیاه رنگ تاریکی، ظلمت و به معنای پلیدی و زشتی افکار شیطانی و اعمال غیرانسانی است...پس این شما هستید که باید چادرهای سیاه از سر برگیرید و افکار شیطانیتان را پاک کنید...























و آیا چادری سیاه زنان را از تجاوز محفوظ خواهد داشت؟ و اگر چنین است چرا در زندان های ایران به دختران باکره پیش از اعدام تجاوز می شود؟ مگر نه اینکه پوشیدن چادر برای زندانیان زن سال هاست که اجباری بوده؟ 
پس چرا چادر از تجاوز سربازان گمنام شکنجه گر متجاوز شما در زندان ها به زنان جلوگیری نکرده؟ 
و آیا چادری سیاه یا حجاب اجباری هرگز زنی محجبه را حتی در خانه خویش از تمکین یا تجاوز شرعی شوهرش یا کتک خوردن مصون داشته؟!...





 








 آیا چادری سیاه نجابت و پاکدامنی را به همراه خواهد داشت؟! پس چرا چادر برای زن معاون امام جمعه تویسرکان گلستان 
وسیله ای برای پنهان شدن و روگرفتن از مردم بود تا به طور مخفیانه به خانه  امام جمعه  برای زنا رفت و آمد کند؟...






 












آیا چادری سیاه نشانه خوبی و مهربانی و برتری است؟ پس چطور درندگان وحشی گشت ارشاد آنرا بر سر می کنند و به زنان و دختران میهن من چون دژخیمانی سنگدل حمله می برند؟ 










آیا چادر سیاه زنی مسلمان به زندگی خانوادگی او استحکام بخشیده و به او ارزش و احترام بیشتری می دهد؟!!!...
پس چطورچند همسری (برده داری جنسی مذهبی) و صیغه (روسپیگری شرعی) و کتک زدن زنان و همخوابگی اجباری 

یا تجاوز به نام تمکین در خانواده های مذهبی رواج بیشتری دارد؟!!! 


























(ماری کوری در آزمایشگاه)


آیا چادر سیاه
زنان فرهنگ و تکنولوژی و حقوق متعالی برای زنان در آن جامعه به همراه می آورد؟
که اگر چنین است جامعه ای مذهبی به من نشان دهید که بوجود آورندگان تحولات بزرگ علمی و تکنولوژی و اقتصادی و فرهنگی هنری اش زنانی چادرپوش باشند؟!


http://www.youtube.com/watch?v=N2hTDOhT4WY&feature=related
 




ثریا اسفندیاری بختیاری


آیا چادری سیاه زیبایی و آراستگی را به همراه خواهد داشت؟ پس چرا زیباترین زنان جهان بی حجاب هستند؟!

















زادگاه نوروز


آیا چادری سیاه یا حجاب اجباری به اقتصاد یک جامعه کمک خواهد کرد؟ که اگر چنین است چرا میدان نقش جهان اصفهان و 
تخت جمشید شیراز و... از صدای هیاهوی خنده و شادی مغازه داران از معامله با توریست هایی که از تمام جهان به ایران هجوم آورده اند خالیست؟...مگر نه اینکه بعد از انقلاب به دلیل اجبار حجاب و حکومت فاشیسم مذهبی مغازه داران و هتل داران و فروشندگان و صنایع دستی ایران و...ضرر اقتصادی بسیاری متحمل شدند...که کمر اقتصاد ایران را شکست!...



 



چادر سیاه برای من تداعیگر زنان بد سرشت بدطینت صیغه ای است که با مردانی هرزه و شکنجه گر در ماشین های گشت ارشاد تمام روز به پرسه و ولگردی در خیابان ها مشغولند بدون اینکه تحصیلات یا کاری مفید در جامعه داشته باشند، زنانی که سرشار از عقده ها و کمبودها و تحقیرهای مذهبی و فقر فرهنگی هستند  و بیشتر از خانواده هایی نابسامان که پدری چند زنه یا مادرانی صیغه ای داشته اند متولد شده اند و چون کرمی حقیر در تاریکی حجاب پناه جسته و درمان عقده ها و کمبودهای روانی 
و فقر فرهنگی خود را در حمله به هموطنان خسته ای  می دانند،  که در کورسوی فاشیسم مذهبی، زندگی شادی را رنگ ها جستجو می کنند... 





















آیا رنگ سیاه حجاب، رنگ فاشیسم مذهبی و ترس و خفقان و حقوق از هم دریده شده زنان و برده داری جنسی مذهبی به اسم چند همسری و صیغه یا فحشای شرعی و رنگ شمایانی نیست که کرور کرور هموطنان مرا به دلیل داشتن اعتقادی یا فکری متفاوت، 
به زندان و شکنجه گاه و تجاوز و جوخه های اعدام کشانده اید؟!.






 














آیا سیاه رنگ شیطان نیست؟، چون رنگ سیاه چادر برای من یادآور سنگسار و شلاق و بوی عرق زنان گشت ارشاد و چهره های منفور و آکنده از نفرتشان است که چون حیوانی درنده حمله می کنند و نگاه مردانشان که آنچنان که با خشم به ما می نگرند گویا در ذهن پلیدشان لحظات تجاوز به بدن نیمه عریانانمان را ترسیم می کنند!...


















آیا رنگ چادری سیاه  یادآور شکنجه گران متجاوز قاتلی نیست که مونا محمودنژاد و دکتر زهرا بنی یعقوب و ترانه موسوی و الناز بابا زاده و... را دستگیر کردند و کشتند!.




 















منبع عکس



هرگز رنگ سیاه مانتو یا روسری یا چادر حکومت شما  مرا از متلک و دست درازی و تجاوز نامردانی بی فرهنگ که در حکومت مذهبی شما تربیت شده اند مصون نداشته است! 

 نگاهی گذرا به رشد درصد بالای تجاوز به زنان و حتی مردان و کودکان نشان از اثرات منفی سختگیری ها و محدودیت های مذهبی چون حجاب اجباری زنان و تفکیک زنان و مردان و... دارد؛ که این محدودیت ها باعث رواج عقده های جنسی و روانی بسیاری در جامعه شده که به صورت تجاوز به زنان و مردان و کودکان و گاه اسیدپاشی چون زخم های عفونی اجتماعی از
درون جامعه بیمار مذهبی قرون وسطایی، سر باز می زنند...

http://iranglobal.info/node/6788
  


شاید ما زنان آزاده ایران هرازگاهی در مجلس ترحیمی یا میهمانی شبی لباس سیاه بسیار زیبایی بپوشیم، اما لباس سیاه ما هرگز پرچم و مظهر فاشیسم مذهبی و افکار متحجر قرون وسطایی و یادآور شکنجه و شلاق و اعدام و سنگسار شما، نخواهد بود!...


لباس سیاه ما مظهر شبی است که هم میهنان مان در آن محصورند و پوست برهنه دست ها و شانه ها و سرشانه ها و ساقهایمان که از روزنه های لباس سیاه بیرون دویده اند و آبشار گیسوانمان که عریان و رها بر شانه هایمان روان است... یاد آور امید رهایی از تاریکی ها و پلیدی ها در آینده ای نه چندان دور است!...

ما شاید هرازگاهی لباس زیبای سیاهی بپوشیم ولی هرگز فاشیست، نیستیم و نخواهیم بود!.




۱۳۹۱ تیر ۲, جمعه

ما ممکن است برای بسیاری از شرها درمان پیدا کرده باشیم، اما برای بدترین آنها ، که بی تفاوتی انسان ها است درمانی نیافته ایم . هلن کلر




"ما ممکن است برای بسیاری از شرها درمان پیدا کرده باشیم، اما برای بدترین آنها ، که بی تفاوتی انسان ها است درمانی نیافته ایم."  

(هلن کلر)

"Science may have found a cure for most evils;
but it has found no remedy for the worst of them all - the apathy of human beings."
(Helen Keller)



۱۳۹۱ تیر ۱, پنجشنبه

اجساد گندیده زنان در زیر لاشه های پتو!






قسمت کوتاهی از شعر ''تسکین کاونده'' که با عکس های آلبوم روزمرگی  خانم شادی قدیریان هم خوانی غریبی دارد!

...
اجساد گندیده زنان در زیر لاشه های پتو

هم آغوشی من با ظروف کهنه کثیف

آشپزخانه ای محقر و میز کوچکی

آراسته از غذاهای لذیذ،

۱۳۹۱ خرداد ۳۰, سه‌شنبه

غزاله جاوید (مرلین مونرو پاکستان) به دلیل درخواست طلاق از شوهر چند زنه اش به قتل رسیده!




































تنها با تفاوت یک روز تا یادآوری جنایت هولناک قتل ندا آقا سلطان، قتل بانوی جوان هنرمند و آزاده دیگری را از کشور پاکستان داغداریم!

غزاله جاوید خواننده پشتو و و از پیشگامان تجدید حیات خوانندگان زن در پاکستان  پس از دوره ارعاب طالبان امروز در پیشاور

پاکستان به قتل رسید!... اوپیشوای تجدید حیات خوانندگان زن در پاکستان  پس از دوره ارعاب طالبان

بود، غزاله جاوید نامزد دریافت جایزه

Filmfare Awards در سال ۲۰۱۰ بود و برنده جایزه Khyber Award در سال ۲۰۱۱.

به گرارش پیشاور؛ مردان مسلح ناشناس به ضرب گلوله غزاله و پدرش را به قتل رساندند، با توجه به گزارش های اولیه

او تحت یک حمله مرگبار در منطقه دوگاری پیشاور قرار گرفت.

غزاله جاوید خواننده محبوب پاکستانی با شهرتی جهانی و طرفدارانی از سراسر جهان بود...







































پلیس در قتل (مرلین مونرو پاکستان)، به همسر سابق وی «جهان گیر» که تنها شش ماه بیش تر با او زندگی نکرده بود

 مشکوک است مدت کوتاهی پس از تیراندازی دوشنبه شب بیانیه ای از طرف پلیس منتشر شد

که خواهر غزاله  شوهر سابق او و دو نفر از آشنایان او را متهم اصلی پرونده اعلام کرده.

سال گذشته غزاله جاوید از همسرش درخواست طلاق کرد وقتی متوجه شد او حداقل یک همسر دیگر غیر از او دارد!!!.

تقاضای طلاق زن در جامعه مردسالاری چون پاکستان به عنوان بی احترامی به شوهر تلقی می شود در جامعه ای که

زنان بسیاری تنها مجبور به فرمانبرداری شوهرانشان و قانون چند همسری برای مردان هستند!...

، اما تا زمان ارسال این گزارش هیچ گروه یا فردی مسوولیت این قتل را بر عهده نگرفته است، غزاله جاوید خواننده مردمی

پشتو زبان پاکستان از اولین زنانی بود که بدون توجه به تهدید های ستیزه جویانه طالبان در شهر خیبر به خوانندگی پرداخت و

مشوق آوازخوانی دوباره زنان در خیبر پاکستان بود، او که در در دهه بیست سالگی خود بود در مصاحبه با سایت اخبار پاکستان

گفته بود: «در واقع خلا خوانندگان خوب پشتو را پر کرده است. من هم عاشق موسیقی هستم. به همین دلیل است که من هم علیرغم

موانع اجتماعی، تهدیدهای ستیزه جویان و محدودیت های اعمالی از سوی خانواده، خوانندگی را انتخاب کرده ام. ... من باید عشق

خود به موسیقی را ادامه دهم و ضمناً از خانواده ام حمایت مالی کنم.» 

یاد و نامش گرامی باد که صدای آسمانی او همواره در یاد و خاطره زیباترین صدای زنان آزادی خواه جهان باقی خواهد ماند!

تنها صداست که می ماند!...











                                  

 




منابع:

http://en.wikipedia.org/wiki/Ghazala_Javed

http://www.thenews.com.pk/article-54932-Pushto-singer-Ghazala-Javed-shot-dead

http://ghazalajavedsongs.blogspot.com/2011/12/ghazala-javed-new-wedding-seremony-da.html

http://centralasiaonline.com/fa/pakistan-articles/caii/features/pakistan/entertainment/2010/10/02/feature-02

http://www.cnn.com/2012/06/18/world/asia/pakistan-singer-killed/index.html

۱۳۹۱ خرداد ۲۷, شنبه

آخوند ها در نظر داشته باشید که یک روز مردم جان به لب رسیده همه این فتواها و احکام ها را برای خودتان اجرا نکنند


















وقتی حکم و  فتوای؛ حجاب اجباری و شلاق و قطع دست و پا و قتل و سنگسار صادر می کنید!...

در نظر داشته باشید که یک روز مردم جان به لب رسیده همه این فتواها و احکام ها را برای خودتان اجرا نکنند!...



کارنامه سیاه و خون آلود شکنجه گر احمد وحید دستجردی برادر مرضیه دستجردی نماینده مجلس شورای اسلامی


 

 





















احمد وحید دستجردی (متولد ۲۵ دی ۱۳۳۲) مقام اطلاعاتی و نظامی جمهوری اسلامی است که در حال حاضر رییس اطلاعات دفتر رهبری , رئیس زندان شهید همّت , نایب رئیس هیات مدیره شرکت سایپا ,عضو هیات مدیره گروه خودروسازی بهمن (متعلق به بنیاد تعاون سپاه) و همچنین عضو هیات مدیره شرکت صدرا می‌باشد . وی دارای مدرک کارشناسی در رشته الکترونیک و کارشناسی ارشد در رشته صنایع است و همچنین در رشته علوم استراتژیک در مقطع دکترا در حال تحصیل می‌باشد.
  جنایتکاری که در زندان دستور شکنجه هموطنان مبارز رو میدهد.

سردار احمد وحيد دستجردی ، مسؤل اداره کل حفاظت و اطلاعات بيت رهبری فرزند دکتر سيف‌الله وحيد دستجردی رئيس سابق هلال احمر جمهوری اسلامی است ، خواهر اين سردار، مرضيه وحيد دستجردی، اکنون وزير بهداری کابينه ی احمدی نژاد است. اين سردار در بيت خامنه ای حرف اول را می زند. او به " مرد سايه" معروف شده است . اين فرد زندان دارد ، "زندان ولايت"، و خودش هم مدير کل اين زندان است. فردی به نام سيد رضی حسين شبيری ، شکنجه گر، مسؤل زندان همت در لواسان، نفر دوم حفاظت و اطلاعات بيت رهبری ست و زير دست مرد سايه است. طراح وسازنده ی "زندان شهيد همت" هم يک مهندس ارتشی ست به نام امير- رضا رحيمی طاری، او طراح و سازنده ی زندان زير زمينی ولايت نيز هست ، معاون او مهندس عابدينی و ارتشی ی ديگری به نام امير- دادفر است.

http://news.gooya.com/columnists/archives/2012/02/136120print.php
http://asgharoslo.blogspot.com/2011/04/blog-post_2672.html
http://www.flickr.com/photos/iranbriefing/5691174401/in/photostream

نگاه توکلی به پسر گل فروش، آیا این نگاه یک نماینده دلسوز مجلس به یک کودک کار است؟!


۱۳۹۱ خرداد ۲۵, پنجشنبه

چه ارتباطی بین سایت کلمه و زندانهای مخوف حکومت اسلامی وجود دارد که یک زندانی سیاسی دقیقا بعد از تکذیب تهمت های دروغ و ناروای "سایت کلمه" نسبت به زندانی جانباخته سیاسی دیگر، مورد شکنجۀ وحشیانه جسمی و روحی جمهوری اسلامی قرار گرفته؟!















چه ارتباطی بین سایت کلمه و زندانهای مخوف حکومت اسلامی وجود دارد که یک زندانی سیاسی بعد از تکذیب تهمت های دروغ

و ناروای "سایت کلمه" نسبت به زندانی جانباخته سیاسی دیگر، مورد شکنجۀ وحشیانه جسمی و روحی جمهوری اسلامی قرار گرفته؟!

من واقعا متعجبم چرا کسی در اینمورد چیزی ننوشته؟، یا شاید من هنوز نوشته ای در اینباره ندیدم؟!...

رضا شریفی بوکانی زندانی سیاسی کرد طی بیانیه ای در تاریخ 7 خرداد 1391 از زندان رجایی شهر کرج سالن 12 ، در دفاع

از همبندی جانباخته خود  به تکذیب اتهامات دروغین سایت کلمه که طی مقاله ای تحت عنوان " فاجعه در زندان رجایی شهر کرج"

مورخ: پنجشنبه، ۴ خرداد ۱۳۹۱ نوشته شده بود، پرداخت و همه اتهامات سایت کلمه اعم از اعتیاد به قرص و توبه نامه نوشتن

و اظهار ندامت کردن به دلیل شرایط خانوادگی و جسمی را رد کرد و این بیانیه را جهت انتشار در اختیار "فعالین حقوق بشر و

دمکراسی در ایران" قرار داد.

پس از انتشار این بیانیه در تاریخ دوشنبه ۲۸  مهٔ ۲۰۱۲ , در بامداد روز سه شنبه ۹ خرداد ماه (۲۹ مه ۲۰۱۲ ) حوالی ساعت

01:30 نیروهای گارد زندان به سالن ۱۲ بند ۴ زندان گوهردشت کرج یورش بردند  این یورش به سلول انفرادی زندانی سیاسی 

رضا شریفی بوکانی صورت گرفت . نیروهای گارد، زندانی سیاسی رضا شریفی بوکانی را از سالن ۱۲ بند ۴ به سلولهای 

انفرادی بند ۵ زندان گوهردشت کرج بدون هیچ دلیلی منتقل کردند و فرماندهی این یورش وحشیانه  را فرجی نژاد رئیس اطلاعات 

زندان گوهردشت کرج و از شکنجه گران این زندان به عهده داشت...

پس از این یورش وحشیانه و انتقال این زندانی به بند ۱ زندان گوهردشت کرج، رضا شریفی بوکانی در طی ۵ روز نگهداری در 

سلولهای انفرادی ، مورد شکنجۀ وحشیانه جسمی و روحی قرار گرفته.
 

شکنجه گران به او دست بند، پابند و چشم بند زده و به صورت گروهی از جهت های مختلف و همزمان او را مورد شکنجه قرار 

داده اند این شکنجه ها برای مدتی طولانی علیه وی بکار برده شد و سپس محمد مردانی رئیس زندان و فرجی نژاد رئیس اطلاعات 

زندان او را مورد تهدید و توهین قرار دادند و سپس رضا شریفی بوکانی پس از شکنجه های وحشیانه و قرون وسطایی جسمی و 

روحی ۵ روزه و  نگهداری در سلولهای انفرادی به سالن ۱۲ بند ۴ زندان گوهردشت کرج بازگردانده شد. 

 تقریبا تمام اخبار رسیده حاکی از آن است که دلیل این یورش و انتقال ناگهانی به سلول های انفرادی برای ۵ روز شکنجه روحی 

و جسمی این زندانی سیاسی به وحشیانه ترین شکل ممکن به دلیل ارتباط رضا شریفی بوکانی در میزگردی که تلویزیون صدای 

امریکا با گزارشگر ویژه حقوق بشر دکتراحمد شهید ترتیب داد، بوده که آقای بوکانی با تماس گرفتن با  صدای امریکا 

و شرکت در این میزگرد توانست در مورد وضعیت قرون وسطایی و ضد بشری زندان شهادت دهد و البته این کاملا دلیل موجهی 

در حکومت خفقان اسلامی ایران به نظر می رسد ولی نکته قابل ذکر این است که میزگرد صدای امریکا با گزارشگر ویژه 

حقوق بشر دکتراحمد شهید و افشاگری های آقای بوکانی در مربوط به پنجشنبه ١۹ آوریل ٢۰۱٢ ٣۱ فروردین ١٣٩١ است و 

ویدیو این میزگرد ماههاست در یوتیوب موجود است و مطمئنا سردمداران و زندانبانان جمهوری اسلامی از این تماس تلفنی و 

 افشاگری ماههاست که کاملا مطلع بودند حال اینکه افشاگری برعلیه تهمت های دروغ سایت کلمه مصادف با دستگیری این 

زندانی در بامداد روز بعد می شود؟!!!




اینجا چند سوال  یا چند فرض برای من وبلاگ نویس پیش آمده:

۱-گردانندگان واقعی سایت کلمه چه کسانی هستند و چه ارتباطی با جمهوری اسلامی دارند که بیانیه اعتراضی و روشنگرانه
یک زندانی سیاسی به مقاله سراسر دروغ  و تهمت این سایت در مورد همبندی درگذشته اش که به طرز مشکوکی جان باخته یا به تعبیری دیگر به قتل رسیده دقیقا مصادف با شکنجه روحی و جسمی ۵ روزه زندانی بیانیه نویس خواهد شد!؟

و اگر فکر می کنید، فرض و سوال اول من درست نیست و سایت کلمه به ماموران حکومتی جمهوری اسلامی تعلق ندارد

لطفا به سوالات بعدی من جواب دهید ،

که چگونه یک سایت خبری که ادعای اصلاح طلبی و داشتن روزنامه نگاران حرفه ای یا حتی فقط چند روزنامه نگار تازه کار (نه تصحیح می کنم شاید حتی فردی چون من که رشته روزنامه نگاری نیز نخوانده و یک وبلاگنویس ساده است)
و اکنون در سایت کلمه قلم می زند، چنین راحت و بی محابا به یک انسان و تاکید می کنم انسانی که در راه عقاید سیاسی اش بدون هیچ گناهی جان باخته است، اینگونه با تحقیر و توهین تهمت اعتیاد و توبه نامه نویسی برای همکاری با جمهوری اسلامی بزند؟!


آیا این روش کار اصولی یک روزنامه نگار یا یک تحلیلگر سیاسی است که، با نسبت دادن یا پیش کشیدن مسائل خصوصی و یا تهمت هایی که هیچ ارتباطی به موضوع خبری یا تحلیلی ندارد اینگونه به تخریب شخصیت افرادی بپردازد که تا آنجا که در توان داشته اند به سهم خود در راه آزاد سازی ایران به تلاش پرداخته و گاه  جان خود را در این راه از دست دادند!...

آیا نسبت دادن مسائلی چون اعتیاد و... و سعی در ترور شخصیت افراد جزو وظایف روزنامه نگاران اصلاح طلب است؟...

آیا این مقاله که "حداقل" یکی از دلایل شکنجه ۵ روزه یک زندانی سیاسی است (چون این شکنجه ۵ روزه دقیقا مصادف با بیانیه اعتراضی به این مقاله شده) به این دلیل نگاشته نشده که چون از دید محدود" نویسنده ای" فردی با اعتقادات سیاسی یا مذهبی او مخالف است یا احتمالا از زندانیان یا افراد خودی نیست و فردی غیر خودی است می توان به سخیفترین شکل ممکن به  شخصیت او حمله کرد؟

آیا این نظرها و تحلیل های غیر اصولی و اخبار سخیف در مورد زندگی خانواگی و بویژه اعتیاد داشتن افراد که این روزها برای ترور شخصیت غیر خودی ها در نوشته های بی ارزش بعضی به اصطلاح نویسندگان و تحلیلگران باز به اصطلاح روشنفکر باب شده...همان استبداد دور آشنایی نیست که در وجود تک تک ما ریشه دوانده تا هر فکر مخالفی را در انبوهی از تهمت ها و تحقیرها دفن کنیم و تنها خود و همفکران خود را به جلوی صف اعتراضات مردمی با علایق و خواست های متفاوت هل بدهیم؟!

آیا اگر حتی روزی درباره من چیزی بنویسند که من معتاد الکلی و هروینی و...بوده ام که بارها درخواست عفو برای جمهوری اسلامی نوشته ام، شما باور خواهید کرد؟

و آیا اگر، حتی من معتاد الکلی و هروینی در زندان های مخوف ایران بودم و نامه ای برای عفو به جمهوری اسلامی نوشتم... شما حتی  برای یک لحظه به نوشتن آن نامه و شرایطی که صد در صد بر زندگی من بوسیله حکومت اسلامی سایه افکنده بوده و مرا مجبور به نوشتن آن نامه واداشته بود نمی اندیشید؟!!!...

بگذارید فرض را بر این بگیریم که من در زندان به قرص معتاد بودم، آیا این قرص های اعتیاد آورنده به وسیله ی چه کسانی در زندان های ایران به من داده شده بود؟...چه کسانی جز زندان بانان می تواند مسئول پخش مواد مخدر در زندان باشد؟

و بگذارید آخرین سوال را بی پروا مطرح کنم آیا اگر من معتاد یا الکلی یا هر آنچه سایت های جمهوری اسلامی یا اصلاح طلب و ...، روزی بگویند...باشم آیا شما لحظه ای در مبارزه من برای آزادی و رهایی ایران از چنگال استبداد شک خواهید کرد؟!...

و آیا این تحلیل های سخیف هرگز از ارزش جوانمردان و شیرزنان ما و تلاششان در راه آزادی وطن خواهد کاست؟...


فاجعه در زندان رجایی‌شهر کرج؛ هفت مرگ در هفت روز گذشته

 تکذیب تهمتهای دروغ و ناروا سایت کلمه نسبت به جانباختۀ راه آزادی مردم ایران

یورش وحشیانه گارد زندان به بند زندانیان سیاسی و انتقال رضا شریفی بوکانی به سلولهای انفرادی

میزگرد تلویزیون صدای امریکا با گزارشگر ویژه حقوق بشر

 

 

۱۳۹۱ خرداد ۲۴, چهارشنبه

((نه!، عزیزم!))



شعر جدیدی که در حال نوشتنش هستم...

نه!...، به من نگاه کن

من باکره نیستم و پیش از تو

در هجوم تجاوزگران گریسته ام

با درد و خونی که بر ملافه های سفید چنگ انداخته

اما هیچکس را در میدان بزرگ شهر

به دار نیاویخته ام...









....




نه، عزیزم...،

 من باکره نیستم و تو بهشت بی پایان لذتت را

به باکره نبودن من مدیونی!


(شکوه بختیاری)


رسالت یک هنرمند تابو شکنی برای نجات مردم از فقر فرهنگی مذهبی و معرفی ارزش ها و لذت های واقعی یک زن، به عنوان یک انسان و نه یک برده ناموس به جامعه است، همین!

۱۳۹۱ خرداد ۲۱, یکشنبه

((تو را دوست می دارم!))

















تو را دوست می دارم!

زمانی که رنج ها را در زیر رگبار بوسه ها پنهان می کنی

و زمانی که گرگ نگاهت آرامش را بر جسم عریانم جستجو می کند

و دستهایت را...دستهایت را دوست می دارم

که گرچه هنوز پس از سال ها با ولعی وصف ناشدنی ناآزموده اند

اما هر روز

سرگردان لحظه ای لذت

در لباس های من به کند و کاو همیشگی هوس مشغول اند.

ترا دوست می دارم، حتی زمانی که حامله ام و بوی مردانه تنت

مرا می آزارد

و در هفته های آخر ماه که وقت کمتری برای دوباره عاشق شدن داری

یا زمانی که شب ها به خانه باز نمی گردی

و در جستجوی خوشبختی در دوردست خستگی،

گم می شوی....

تو را دوست می دارم، حتی زمانی که دروغ های بی اهمیت می گویی

و از زاویه نگاه شماتت گرم می گریزی

و هنوز دوستت می دارم...وقتی که تو را از خود می رانم

و تو با نیم نگاهی خشم آلود و لحنی مردانه دور می شوی....


هرگز لذت شانه هایت را فراموش نمی کنم گرچه صبری برای گریه هایم نداری

و دستهایت هیچوقت در جایی که باید در آغوشم داشته باشند نمی مانند...

تو را دوست می دارم

زمانی که تنها تفریحمان بازی در تخت خواب دو نفره بزرگی ست

که من انتخاب کرده ام و تو به شدت از آن گریزانی!...

و وقتی خشمگینی و فریاد می زنی

 همچون خدایی مستبد

که قهار نیست و هیچکس از او فرمان نمی برد...،

یا زمانی که به تو متذکر می شوم، شاید دوستانت عکس های دفاع از حقوق زنان مرا

در سایت ها دیده باشند

و تو خشم نگاهت را به زمین می دوزی

و با لحنی ساختگی ولی مغموم زمزمه می کنی: ((برایم مهم نیست!))

و دروغ می گویی و برای تو مهم است و مرا محبوس در اتاق تنگ کوچکی تنها برای خودت می خواهی

و من تمام شر زمین را بر دوش می کشم و ترانه های انقلابی رپ شاهین را از برم

و زندگی آرام تو را به سرنوشت خون فریدون و شاپور گره می زنم...

و همیشه در قلبم می دانم که هرگز مرا به خاطر رها کردن جسم نیمه عریانم

در تیررس تهمت نامردان نخواهی بخشید...، با اینحال...

تو را دوست می دارم و طعم گس فقر

و بی پناهی و آشنایان نامرد در بوسه هایت را...

زمانی که از سیاست متنفری و وقتی حرف می زنم به من نگاه نمی کنی و بی صبرانه هرازگاهی به اتاق خواب می نگری

و شگفت زده از زنی هستی که قلبش را از ایران نیاورده است!...





تو را دوست می دارم،

چون هرگز به نام تمکین به من تجاوز نکرده ای

و خدایان بی رحم و پیامبران مرده تا ابد زنده را،

باور نداری...

تو را دوست می دارم!.



(شکوه بختیاری)

۱:۱۵ بعد از ظهر

6/10/2012




۱۳۹۱ خرداد ۱۹, جمعه

((سنگی به طرف من بینداز چون من هنوز زنده ام!))





















سنگی به طرف من بینداز


نه، نخواهم گریست، قول می دهم...


تنها از خیابان کثیف شلوغی که دور تا دور مرا احاطه کرده اید خواهم رفت


و تمام راه، تمام راه با صدایی حزین...


 برای روشنفکرانی که به دست مردم خود مثله شده اند، دعا خواهم خواند


و دعای من شعری از فروغ یا فردوسی خواهد بود...


چقدر غریبانه فریدون را به یاد می آورم و شاهین را...


بلند بلند بلندتر پرخاش کن، آیا هنوز سنگ دیگری به طرف روح من پرتاب نکرده ای؟...


چون من هنوز زنده ام و هنوز نفس هایم به شماره نیفتاده است....


من بی شک شایسته توهین ها و تهمت های تو هستم


چون هرگز خدایان مستبد ذهن تو را نپرستیده ام و دستانی را که تو بارها بر آن بوسه زده ای...هرگز نخواهم بوسید


سنگی به طرف من بینداز مرا مثله کن قطعه، قطعه...من بی دریغ شایسته تحقیرهای تو هستم


چون زمانی تو را دوست خوانده ام و تا این لحظه نشناخته ام...


از تاریکی فحشی به من بده، شلاقی بزن، چیزی بگو که تا ابد قلب شکسته مرا بیازارد


من!، دقیقا لیاقت اینهمه بی احترامی را دارم چون زمانی تو را همرزم خوانده ام و بر آلام روحی تو تسکین بوده ام


و امروز در مقابل آینه تو می دانی...من از زهدان فکری تو زاده نشده ام....


سنگی به طرف من بینداز از الفاظ روسپي هرجایی، هر آنچه که باشد، به من نسبت بده


شاید که روح انباشته از کینه و نفرتت آرام گیرد!...


و من تجاوز شده و خونین چون مریمی مقدس حامله ام


به من شلاق بزن با تمامی توهین ها و تحقیرها...با سوادی که هرگز در کلام تو دیده نشده،


سنگی به طرف من بینداز متلکی، طعنه ای...


من هنوز زنده ام و در زیر خروارها تحقیر و بی احترامی نفس می کشم


مرا خفه کن چون من همفکر تو نیستم و تو از همین هراسانی!....


من زخمی و خون آلود با قلبی دریده از تمامی تجاوزها از الفاظ رکیک تو حامله ام


و زودتر از آنچه تصور کنی بازخواهم گشت و شعری خونین از من متولد خواهد شد


و تو در کوچه پس کوچه های حزن انگیز دستنوشته هایم، می توانی رد خونین یک یک سنگ هایی را که پرتاب کرده ای
لمس کنی!.


پس مرا از تولد شعری دیگر دریغ مکن!، سنگی به طرف من بینداز


من هنوز زنده ام با تو مخالفم و تو از همین، هراسانی!...




(شکوه بختیاری)

۰۶:۲۲ بعد ازظهر

۶/۷/۲۰۱۲




۱۳۹۱ خرداد ۱۸, پنجشنبه

عکس آیت الله مصباح یزدی که فتوای تروریستی قتل شاهین نجفی و قطع دست و پا و تجاوز به زنان و مردان زندانی را صادر می کند و مرگ بر امریکا می گوید بدون عبا و عمامه در نیویورک!



















مصباح یزدی که فتوای تروریستی قتل شاهین نجفی و قطع دست و پا و تجاوز به زنان و مردان زندانی را صادر می کند

و مرگ بر امریکا می گوید عشق آمریکا داشته به نیویورک رفت و آمد می کند و بدون حجاب عمامه و عبا به صورت ناشناس

با کت و شلوار با کافران کرواتی نشست و برخواست می کند؟!!!

در آخر سیاست خیلی کثیفه مگه ما مردم به داد هم برسیم...




عکس ازfriendfeed و بازتاب

 و

خودنویس


طریقه خرید آلبوم ها و ترانه های شاهین نجفی خواننده محبوب مردمی