((زندگی نکرده ام...عادت کرده ام))
عبور کرده ام از مهر...
و آرزوهایم پوسیده اند
دیگر, هرگز فرصتی برای بازگشت نخواهم داشت!...
برای دوست داشتن
عشق ورزیدن و در رختخواب نجوای عاشقانه شنیدن
خو کرده ام به خشم
به نفرت
به سکوت
به درد...
به همخوابگی بدون نگاه کردن!
بدون خندیدن!
بدون بوسیدن!
بدون دوست داشتن!.
زندگی نکرده ام...
عادت کرده ام...,
و فراموش شده ام....
نه تقدیر من نبود
عشق!...
یا ماهیگیر خوبی در لجنزار زادگاهم
نبوده ام....
(شکوه بختیاری)
۱ نظر:
زندگی نکرده ام...
عادت کرده ام...,
و فراموش شده ام....
ارسال یک نظر