پایگاه جماران نوشت: برای بازخوانی و بررسی نظرات امام خمینی در رابطه با حجاب، و آشنایی با نگاه و رفتار ایشان در این رابطه با نزدیکان خود، به سراغ فردی از بیت امام خمینی رفتیم. نعیمه اشراقی، نوه امام خمینی، مهندس پتروشیمی و کارشناس ارشد صنایع از دانشگاه امیرکبیر، و معاون مدیر عامل و عضو هیئت مدیره شرکت خدمات مهندسی نفت کیش، به دعوت ما برای مصاحبه پاسخ مثبت داد و با روی گشاده پذیرای سوالات ما شد.
گرچه خانم اشراقی در ابتدای گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، با اشاره به سوابق تحصیلی–شغلی خود، که همگی در حوزه امور مهندسی هستند، تاکید کرد که در مسائل دینی و اجتماعی صاحب نظر نیست و تنها نظرات شخصی خود را بیان میکند، اما با اشرافی کامل و دقیق بر مسائل، با بیانی شیوا، صحبتهای بسیار قابل تاملی را بیان کرد.
با توجه به آنکه در زمان فوت امام خمینی، شما بیست و چهار سال داشتید و بعد از انقلاب هم، در تمام ده سالی که ایشان در ایران در قید حیات بودند، همواره با امام بودید و به گفته خودتان، تقریبا در منزل امام بزرگ شدید، بفرمایید که نگاه امام به حجاب و خصوصا حجاب خانواده نزدیک خودشان چگونه بود؟
نظر امام راجع به حجاب مسلم است. چون تقید امام به حفظ شعائر دینی بر هیچ کس پوشیده نیست. اما نظر ایشان در این مورد نسبت به مراجع تقلید دیگر، چندان سخت گیرانه نبود. به خاطر دارم که در پاریس، در خانه، من بلوز و دامنی تنم بود و روسری بر سر داشتم. از امام پرسیدم که آیا این حجاب، حجاب کاملی است. ایشان هم فرمودند بله. البته تذکر دادند که حجاب برای محیطی هم که استفاده میشود، مهم است. در پاریس این حجاب اشکالی ندارد، اما شاید این حجاب برای شهری مانند قم حجاب کاملی نباشد. محیطی که در آن حضور دارید بر این مسئله که تا چه اندازه خودتان را پوشش دهید، تفاوت ایجاد می کند.
در رابطه با حجاب خانواده خودشان و دختران فامیل برخورد ایشان چگونه بود؟ برخورد نصیحت وار و پدرانه داشتند و برای مثال راهنمایی میکردند که این پوشش را انتخاب کنید بهتر است و بعد شما را در انتخاب آزاد میگذاشتند یا اجبار و تحکمی هم پشت آن نصیحت بود؟
امام اصولا با اجبار و تحکم و خشونت بسیار مخالف بودند. حتی در خصوص مسائلی مثل نماز. به خاطر دارم که زمانی مادربزرگم مسافرت رفته بودند و قرار بر این شد که من شبها در اتاق امام بخوابم. من هر شب به امام میگفتم که صبح من را برای نماز بیدار کنند. هر شب که میگفتم، ایشان صبح من را برای نماز بیدار میکردند. یک شب فراموش کردم به امام بگویم و صبح وقتی بیدار شدم، دیدم آفتاب زده است و امام من را بیدار نکردهاند. از ایشان سوال کردم و ایشان گفتند چون دیشب به من نگفتی، من بیدارت نکردم. اما بسیاری از آدمهای دین دار این طور نیستند. امام نسبت به هیچ مسئلهای، از جمله حجاب، با خشونت بر خورد نمیکردند. البته شاید نیازی هم نبوده است. به هر حال خانواده امام همگی به حفظ حجاب مقید بودند و اتفاقی نمیافتاد که نیاز به خشونت باشد.
در جریان پس از انقلاب اما اتفاقات بسیاری افتاد که اکنون ما در کشور شاهد حجاب اجباری هستیم. عدهای میگویند نظر امام در رابطه با اجبار پوشش برای خانمها دچار تغییر شد؛ به این صورت که پیش از انقلاب بیشتر بر عفت عمومی تاکید میکردند و میفرمودند که حجاب «حق» زن مسلمان است، اما پس از انقلاب، محور تاکیدات بر حجاب شرعی آمد و بیشتر تکیه بر این شد که حجاب «تکلیف» زن مسلمان است.
به نظر من، خیلی ظالمانه است که این را به امام نسبت بدهیم که نظرات ایشان قبل از انقلاب، یا در بحبوحه انقلاب و بعد از انقلاب، تغییر کرده است. امام زمانی که به رهبری انقلاب رسیدند با قبلش هیچ تفاوتی نکردند؛ نه رفتارشان، نه نظراتشان، نه زندگی شان و … . نمیتوانیم بگوییم که امام، قبل از انقلاب خواستند با دل مردم راه بیایند و پس از انقلاب، حجاب را اجباری کردند. اجباری شدن حجاب در کشور ما، نتیجه تصویب قانونی است که در مجلس انجام شد. امام هر وقت نظری راجع به حجاب میدادند، نظر شرعی میدادند و تنها وجه شرعی حجاب مدنظر ایشان بود. در واقع، از زمانی که امام، مبارزات خود را با رژیم پهلوی آغاز کردند، تنها چیزی که مدنظر ایشان بود، تکلیف شرعیشان بود. حتی زمانی هم که در رأس حکومت قرار گرفتند فقط تکلیف شرعیشان تغییر کرد و نظراتشان تغییر نکرد. منتها شرایط جامعه تغییر کرد.
به هرحال، وقتی چیزی در کشوری قانون میشود، نباید از آن تخلف کرد و اگر کسی به آن ماده تصویب شده اعتراضی دارد، باید ساز و کار مشخصی را طی کند. راه اعتراض این نیست که بیقانونی صورت گیردوراه تغییر عبور از قانون نیست. اما این مسئله که حکومت بیاید و حجاب را اجباری کند، از نظر شرعی، برای من جای شک است. در اینکه حجاب مسئله ای فردی ست یا اجتماعی، بحث و نظر بسیار وجود دارد. ولی باید در نظر گرفت که برای رعایت نکردن حجاب، برعکس دزدی، روزهخواری و …، حدی در دین تعیین نشده است و به باور من، اجباری کردن حجاب وقتی معنا پیدا میکرد که دین، حدی برایش قائل شده باشد. در غیر این صورت، مانند نماز نخواندن که حدی ندارد، و ما نمیتوانیم فرد تارک نماز را زندانی یا مجازات کنیم، اجباری کردن حجاب هم از نظر شرعی پشتوانهای ندارد. گرچه در کشور ما قانون شده و تا جایی که این قانون پابرجاست رعایتش الزامی است.
به نظر من، بسیار بهتر بود که ما حجاب را اجباری نمیکردیم. به خاطر
اینکه ما با اجباری کردن حجاب، میخواستیم حاشیه امنیت جامعه را بالا
ببریم، اما دقیقا برعکسش عمل کردیم و امنیت را پایین آوردیم. وقتی ما در
جامعه حجاب را اجباری کردیم، محدودیت و ممنوعیت ایجاد کردیم، روابط دختر و
پسر را ممنوع کردیم، همه این مسائل از خیابانها به درون خانهها رفت.
کسانی که به مسائل دینی اعتقادی ندارند، وقتی در خیابان به خواستههای خود
نمیرسند، در خانهها، از مواد مخدر، مشروب و … استفاده میکنند و روابط
غیراخلاقی میان دختر و پسر شکل میگیرد. در نتیجه ما امنیت را برای نسل
جوان پایین آوردیم.
من چون در دو شهر لندن و تورنتو مدتی زندگی کردهام، تفاوتهای این دو
شهر را با شهری مانند تهران دیدهام و میدانم. مشکلات دختر جوانی که در
تهران، از منزل خارج میشود و مسیری را طی میکند تا به مقصد برسد، خیلی
بیشتر از مشکلات دختر جوانی در شهری مانند تورنتو است. در آنجا، یک دختر
جوان با یک خانم مسن و یا یک آقا فرقی ندارد و هیچکس به او تعرضی نمیکند و
امنیت بالا است. منظورم از امنیت، معنای لغوی کلمه نیست. به نظر من ایران
یکی از کشورهای خیلی امن است و تهران در مقایسه با شهرهای بزرگ دیگر بسیار
شهر امنی است. منظور من، امنیت اجتماعی و حفظ حرمت و ارزش است. حرمت یک
دختر در شهری مثل تهران بیشتر پایمال میشود تا در شهری که آزادی بیشتر
است. به نظر من، با اجباری کردن و محدودیت گذاشتن ما به این وضعیت دچار
شدهایم.در این باره، خاطرهای از امام به یاد دارم. در حدود سال ۱۳۶۶، روزی به دانشگاه رفته بودم و رئیس انجمن اسلامی دانشگاه با من کار داشت. دیدیم یکی از پسران دانشجو، با چهرهای بسیار ناراحت از آنجا بیرون آمد. از رئیس انجمن پرسیدم علت ناراحتی آن آقا چه بود؟ او گفت که ما این آقا را، چندین بار با یک دختر جوان در خارج از دانشگاه دیدیم و به او تذکر دادیم اما فایده ای نکرد و اکنون او را اخراج کردیم. من گفتم که شاید این دختر، خواهر یا نامزد این آقا بوده و گفتند که ما تحقیق کردیم که این دختر نه نامزد این آقا بوده و نه خواهرش. من دیگر سوالی نکردم و به سمت خانه امام رفتم و امام سوال کردند که چه خبر؟ و من هم اتفاقی که در دانشگاه افتاده بود بیان کردم. ایشان خیلی ناراحت شدند و گفتند که همین الان برگرد و به آن فرد مسئول، از قول من بگو شما به هیچ عنوان حق تجسس در کار این دانشجو و اخراج او را ندارید.
به نظر شما، امام اعتقادی به اجباری شدن حجاب در حکومت اسلامی نداشتند.
در رابطه با اجباری بودن حجاب، در میان صحبتهای امام، من تنها در یک جا مشاهده کردم که از امام سوال شده بود که در شمال، خانمها با لباس شنا، به داخل شهر هم میروند؛ در این باره ما باید چکارکنیم؟ امام هم گفته بودند که خود مردم متدین مازندران اجازه نمیدهند که زنان لخت وارد شهرشان شوند. (جلد ۸ – صفحه ۳۳۹) اما هیچ جا به روشنی دیده نشده که ایشان میخواستند یا نمیخواستند که حجاب اجباری شود یا نه. من هم به یاد نمیآورم که امام برای اجباری شدن حجاب نظر خاصی داشته باشند. اما میدانم که با خشونت مخالف بودند. زمانی چند دانشجوی بسیجی نزد امام آمدند و از قاطعیت در مقابل بدحجابی از ایشان سوال کردند. امام در جواب فرمودند که منظور شما از قاطعیت چیست؟ اگر منظورتان برخورد فیزیکی ست، این اصلا درست نیست. باید با مدارا و محبت راجع به بدحجابی برخورد کرد و با خشونت نباید کاری کرد.
صحبتی از امام در ۱۶ اسفند ۵۷، در روزنامه کیهان نقل شده است که میفرمایند:«الآن وزارتخانهها باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه اسلامى نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانههاى اسلامى نباید زنهاى لخت بیایند؛ زنها بروند اما با حجاب باشند. مانعى ندارد بروند؛ اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعى باشند، با حفظ جهات شرعى باشند». (صحیفه نور ج۶ ۳۲۹) گرچه پس از بیان این جمله، تا سال ۶۲ حجاب به صورت اجبار قانونی در نیامد، اما همین سخن امام، تاثیر بسیاری بر این روند قانونی و تعزیری شدن حجاب داشت.
فرد می تواند در محیطش – برای مثال در ادارات – شرایطی را ایجاد کند و
هر قانونی را بگذارد، اما این به آن معنا نیست که در کل جامعه اجرا شود و
من نمیدانم که نظر امام این بوده که حجاب شرعی در کل جامعه اجباری شود یا
خیر. اما به هر حال این اتفاق افتاده است.
در تعالیم اسلام هم، نه تنها در رابطه با حجاب، بلکه در اصل دین چنین
مطرح است که زمانی ثواب و عقاب معنا پیدا میکند که آدمی اختیار و اراده
داشته باشد. انسان بیاختیار و بیاراده، نه ثوابی دارد و نه عقابی. وقتی
حجاب اجباری باشد دیگر امر پسندیدهای انجام نگرفته است.
با اجباری شدن حجاب، اقلیتی از زنان جامعه که به حجاب اعتقاد ندارند و
مجبورند حجاب بگذارند، خودشان را به چهره ای درست میکنند که بسیار بدتر از
بیحجابی است. شاید بین آنها، آدمهای شریف و نجیبی بسیاری هم باشد اما
چهرهشان این را نشان نمیدهد. به هرحال هر اجباری، یک اعتراضی را در پی
دارد. حجاب هم یک اجبار است و اعتراضی که در پی دارد، این است که با چنین
قیافههایی بیرون میآیند و همه چیز با هم مخلوط میشود. در جامعهای آزاد،
دختری که مثلا میخواهد به دانشگاه برود با چهرهای ساده میرود و به
مهمانی با چهرهای دیگر میرود، اما در اینجا دختران ما در همه جا، چه
دانشگاه، چه مهمانی، به یک شکل میروند.
یکی از علتهایی که در جامعه ما بر روی حجاب تا این حد سختگیری میشود،
این است که حجاب را به عنوان یک شعار اسلامی میداند. اما به شرط آنکه
اقلیتی که حجاب را قبول ندارند هم آن را بپذیرند. ولی چون این اقلیت، حجاب
را نپذیرفتند، ما این شرایط حاد را داریم. بنابراین اگر از اجباری کردن
حجاب، فقط میخواستیم حفظ ظاهر کنیم و ظاهر کشورمان را کشوری اسلامی نشان
بدهیم، در همین کار هم موفق نبودیم. البته در شرایط کنونی، راه حل ما این
نیست که اجباری بودن حجاب را برداریم. چون جامعه دچار شوک میشود.وامکان
عوض کردن این امر بسادگی نیست.
بله. در کشوری که دچار انقلاب شده است، بعد از انقلاب، فکرها سطحی و احساسی
است و فکر درست در آن صورت نمیگیرد. اگر فکر درستی اتفاق میافتاد،
اتفاقاً کشف حجاب رضاخانی برای انقلابیون، درس عبرت میشد. همانطور که کشف
حجاب و اجباری کردن بیحجابی موفق نبود، اجباری کردن حجاب هم موفق
نمیشود. اما متاسفانه در سال های ۵۸، همه کارها انقلابی بود و دینی و
عاقلانه نبود واین امر اجتناب ناپذیر وطبیعت هرانقلابی است.
البته ریشه حجاب مربوط به اسلام نیست و حجاب از قبل از اسلام هم بوده
است مثلا در میان قوم یهود ودر ایران باستان واحتمالا هند،وازآنچه درقانون
اسلام آمده سخت تر بوده است. اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته و بعد از
اسلام حجابدار شده است. و اینکه گفته میشود که بعد از اینکه ایرانیها
مسلمان شدند و اسلام به ایران آمد، حجاب وارد دین شد، این هم جمله درستی
نیست. زیرا آیه حجاب قبل از اینکه ایرانیها مسلمان شوند، نازل شد. اما بعد
از اینکه ایرانیها مسلمان شدند، حجاب نسبت به حجاب اعراب در زمان پیغمبر
سختتر شد.به حجاب ریشههای ظالمانهای نسبت دادهاند. بعضی ریشه فلسفی و میل به رهبانیت و ریاضت به آن میدهند و بعضی، ریشه اجتماعی و عدم امنیت و عدالت را بیان میکنند و برخی ریشه اقتصادی را مطرح میکنند و پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی زن توسط مرد، و برخی ریشههای روانی را، همانند خوی زنانگی یا آنکه زن احساس حقارت دارد برای آنکه چیزی از مرد کمتر دارد. اما به نظر من این ریشهها، حداقل در مورد حجاب اسلامی درست نیستند. و اگر تاثیری هم داشته باشد، تاثیر خیلی کمی داشته است. به نظر من، حجاب، یک تدبیر ماهرانه قلبی و غریزی زن بوده است. زن حیا و حجاب، و ستر و پوشش را به عنوان تدبیری برای گران بها شدن در برابر مرد اندیشیده و آن را پذیرفته است. به نظر من بسیاری از زنانی که تقید به حجاب دارند، به آن علاقه دارند.
شما در سخنانتان بیان کردید که «پس از مسلمان شدن ایرانیها، حجاب نسبت به حجاب اعراب زمان پیغمبر سختتر شد»، به نظرتان در جریان تاثیرات و تطورات تاریخی، پوشش زنان امروز ما با پوشش زنان صدر اسلام چه تفاوتی یافته است؟ همچنین حجاب زنان ما را بیشتر عرفی میدانید یا شرعی؟
ما نمیتوانیم بگوییم که حجاب شرعی نیست، حجاب قطعاً شرعی است. به اعتقاد
من، صرفا اجباری بودن حجاب است که شاید شرعی نباشد. البته حجاب به این شدتی
که بعضی علما بر آن پافشاری میکنند، نیست و ما یک کم غلظت آن را زیاد
کردهایم. مثلاً حجاب زنان پیغمبر با حجاب زنان دیگر فرق میکرده، و برای
بقیه سختگیرانه نبوده است و ما خودمان، حجاب را سخت کردیم.
برای مثال، استفاده از چادر برای کسی که فعالیت اجتماعی میکند، پوشش
سخت و نامناسبی است، زیرا عملاً یک دست را از او گرفته است، زیرا یک دست او
باید به چادرش باشد. البته نمیتوان به طور کلی گفت که چادر خوب است یا
بد. چادر و در کل پوشش، بستگی دارد به کسی که میخواهد از آن استفاده کند و
جایی که میخواهد در آن استفاده شود. در ایران که حجاب اجباری است
نمیتوان نظر خاصی داد، ولی در کشورهای دیگر که حجاب اجباری نیست واقعا
مصونیت ایجاد میکند و شما با حجابتان برای خود یک گارد درست کردهاید و
راهی را بستهاید. البته حجاب در جوامعی که اجباری نیست، فرد را از سایرین
متمایز میکند.
به خاطر دارم که در یکی از شهرهای کانادا، به سمیناری رفته بودم و چون
باحجاب بودم، متمایز بودم و به عنوان یک کارشناس روی من حساب نمیشد و حالت
سمبلیک پیدا کرده بودم و به نظر میآمد که بیش از کارشناس بودن، من
نماینده کشورم هستم. کلاً متمایز بودن درست نیست و حجاب کمی آدم را متمایز
میکند و واقعیت آدم را تحتالشعاع قرار میدهد. و ما باید انتخاب کنیم که
یا تحتالشعاع قرار نگیریم یا دستورات الهی را اجرا کنیم که ما مسلماً
دستورات الهی را اجرا میکنیم و حجاب را میپذیریم. البته در کنار بعضی
خصومتها و برخوردهای مغرضانه، حجاب برایتان احترام هم میآورد. مثل برخورد
با یک پدر روحانی که بهش احترام میگذاریم به خاطر اینکه یک فرد روحانی
است، حجاب هم برای یک زن در خارج از کشوراحترام ایجاد میکند.آیا شما چادر را به عنوان پوشش انتخاب کردهاید؟
بله، چادر سر میکنم. من نسبت به حجاب نگاه مثبتی دارم و شخصا حجاب را دوست
دارم. اما حقیقتا به چادر علاقه ندارم، چون هم سختی برایم ایجاد میکند و
هم وقتی سر تا پای یک خانم سیاه است، چندان دید قشنگی در نگاه آدم ایجاد
نمیکند. همچنین راحتی چادر خیلی کم است و فرد گاهی با چادر برای خودش خطر
ایجاد میکند. اما چادر در خانواده ما مرسوم است و من به عنوان نوه امام،
اگر این کار را نکنم، کاری متمایز انجام دادهام و کار متمایز انجام دادن
را دوست ندارم.
همچنین چادر در خانوادههای ما، مسئلهای سمبلیک است و من دوست ندارم از
آن تخلف کنم. به نظر من، وقتی فرد وابسته به مرد بزرگی چون امام است، که
از شرقی ترین نقطه عالم، تا غربی ترین نقطه، او را میشناسند، و شریف ترین
انسانی ست که بسیاری در عمر خود دیدهاند، تعهدی ایجاد میشود و این تعهد
برای من، عمل کردن به چیزهایی است که حتی ممکن است خلاف میل من باشد.
منبع
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر