۱۳۹۴ اردیبهشت ۷, دوشنبه

پاره ای از اشعار کتاب "اعترافات یک پیامبر زن" که در حال جمع آوری, ترجمه و انتشارش هستم.




















...

مردار
 مردار
 مردار
 مردارخواری که صورت مرا می خورد
و لبانم را

و ناخنهایش با درد
بیرون می کشید
یک یک مهره هایم را!....

چطور اعتماد کردم؟!
هرگز خاندانم
مرا نبوسیده اند...
....

((شکوه بختیاری))


هیچ نظری موجود نیست: