۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۷, یکشنبه

لبخند ناوی وظيفه هوشنگ انوشه در زمان تیر باران!

























لبخند ناوی وظيفه هوشنگ انوشه در زمان تیر باران پس از کودتای 28

لطفا به من نگویید ۲۸ مرداد کودتایی نبوده...تاریخ را عوض نکنید؛ 

من از این دعوای مسخره بیهوده بین طرفداران سلطنت و طرفداران مصدق و آزادی خواهان خسته ام!...

یکبار برای همیشه  در کنار خدمات خاندان پهلوی به ایران،  


دیکتاتوری و جان های گرفته شده آزادی خواهان برای آزادی ایران را نیز باور کنید!!!...

روزگاری است، روزگاری است روزگاری است.
رنگی است.
تصویری است.
نقش و نگاری است.
اهرمن چیره.
آسمان تیره.
در گوشه کوچکی از این روزگار بزرگ سه انسان زنده را به تیر می بندند تا به آنها زندگی جاودانه ببخشند.
انوشه فریاد بر می دارد چشمان مرا نبندید. 
بگذارید تا لرزش دست شاه را به هنگام امضای فرمان ببینم.
ثمین فریاد بر می دارد پیانو ام را بیاورید تا آهنگی بسازم برای شاه...“ 


((قسمتی از شعر محمد عاصمی  با تخلص "شرنگ" برای ناوی وظيفه هوشنگ انوشه))




در شهريور ١٣٣٢، درست پس از كودتاى ٢٨ مرداد ناوى وظيفه هوشنگ انوشه 

 به اتهام به آتش كشيدن ناو ببر همراه با یارانش مهناوی دوم خیری، ناوی وظیفه گهربار 

 در ميدان اميرآباد خرمشهر با چشمان باز و لبخندی جاویدان بر لب با قامتی افراشته و سینه ای

سپر کرده در حالی که قلبش برای رهائی ایران می تپید 

با لبخند تمسخر بر لب به لوله تفنگ جوخه مرگ خیره شد و تيرباران گردید!!!


۳ نظر:

ناشناس گفت...

گوه به روح همشون و جاوید شاه .

Unknown گفت...

گه به روح خودت بی پدر

ناشناس گفت...

خنده ایران به دست بریده اینگیلیس از نفت