متن ترانه: تو ازم بدت میاد و حق داری چون کسی مث من از زشتیا تو چشات نخوند حتی اگه نفرت داری حق داری چون مریضم از دکتر همیشه بدش میاد درخ هرچی قد می کشه خمتر میشه ماهم داشتیم اشتب ای دنیا و رسمشه ماهم کم مش نکوبیدیم تو دیوار مث ممل گاهی ده تا گفتیم یکی توش بود عمل تو ازمن بدت میاد منم از خیلیا ولی حق بده تو از چی و من از چیا من از دشمنی که بین ما مشترکه تو از منی که واسه اونا سم مهلکه تو از کسی که می دونی پای حرفش مونده جز اون چیزی که تجربه کرده نخونده واسه بچه بیس چار ساله که دلیلی نداش جای داف و درکه تو بند خط بشماره دلیلی نداش که باهمه سرشاخ بشه به طنابی چنگ بزنه که سیم خارداره بعد ده سال ساز و تاول سر انگشت بشی سیبل تیر و کیسه واسه مشت بشی رپر، تازه اونم از نوعی که بگی چی حال نمی کنم با این مردیکه بگی چی دلش خوش و بیرون گود ؟ ابله درد تو یکی منو نموده اصن تو هیچی همه کس من اونجان تو فک کردی که تا ابد میمونم اینجا فک کردی که نمی شد مث این اسکولا تو ایران حال کنم و بیزینسم اینجا اگه نه که یه پا اینجا ویه پا دبی بود از اکس و پارتی وقر کمر می خوند جای ندا از سوسن خانوم می خوندم که تو حال کنی و بگی از خنده مردم ما راهی رو رفتیم که توش برگشتی نی پشت سرت خون ریخته چه برگشتنی تو ازم بدت میاد و متنفری یه روز می فهمی روزی که این صدا زنده نی که به هر قیمتی حال کنی خوش باشی من وتو مث میخ و سنگیم برو خوش باشی تو ازم بدت میاد حق داری چون کسی مث من از زشتیا تو چشات نخوند حتی اگه نفرت داری حق داری چون مریضم از دکتر همیشه بدش میاد بگم لپ کلامو ببین چطو دلخورم خلوت خودمو خودمو چطوری می خورم که از زر و زن و زندگی و خونواده بریده کسی که به هیچکی باج نداده نخواسته دور و برش یه مش گوسفن باشه باشه گوش تلخه تلخه حرفی که واسه واسه جماعت چرتی که سر تو لاکن اصن فرقی نی که تو مهلکه هلاکن هرچی دورت شلوغ تره تنهاتری چه بخوای و نخوایی باید تنها بپری حالا تو بیشین و هموزن مثنوی بگو شعر و حرفی که تو کله پوکه نمی ره فرو گیر بندی که حتی نخ تونبون نبود سروانتس نیشسته دن کیشوت می خوند بگم گور بابای گود و هر چی لنگه روضه بی مایه فتیر واسه مغزی که منگه بدِ با بد بد نگو که سرت میاد این شتری که یه روز دم خونت میزاد جخ میگیره خرتو خرخره میخوره خون سرخی که ریخته رو خاک خیلی ساده جف شیشتو میاری ولی شیش درت هواس منو ببین جلوته نمونش بی حواس من سرمو میدم تا تو سرگرم و خوش باشی اما ما مث میخ و سنگیم برو خوش باشی تو ازم بدت میاد حق داری چون کسی مث من از زشتیا تو چشات نخوند حتی اگه نفرت داری حق داری چون مریضم از دکتر همیشه بدش میاد
۱۳۹۱ خرداد ۱, دوشنبه
تو ازم بدت میاد_شاهین نجفی
متن ترانه: تو ازم بدت میاد و حق داری چون کسی مث من از زشتیا تو چشات نخوند حتی اگه نفرت داری حق داری چون مریضم از دکتر همیشه بدش میاد درخ هرچی قد می کشه خمتر میشه ماهم داشتیم اشتب ای دنیا و رسمشه ماهم کم مش نکوبیدیم تو دیوار مث ممل گاهی ده تا گفتیم یکی توش بود عمل تو ازمن بدت میاد منم از خیلیا ولی حق بده تو از چی و من از چیا من از دشمنی که بین ما مشترکه تو از منی که واسه اونا سم مهلکه تو از کسی که می دونی پای حرفش مونده جز اون چیزی که تجربه کرده نخونده واسه بچه بیس چار ساله که دلیلی نداش جای داف و درکه تو بند خط بشماره دلیلی نداش که باهمه سرشاخ بشه به طنابی چنگ بزنه که سیم خارداره بعد ده سال ساز و تاول سر انگشت بشی سیبل تیر و کیسه واسه مشت بشی رپر، تازه اونم از نوعی که بگی چی حال نمی کنم با این مردیکه بگی چی دلش خوش و بیرون گود ؟ ابله درد تو یکی منو نموده اصن تو هیچی همه کس من اونجان تو فک کردی که تا ابد میمونم اینجا فک کردی که نمی شد مث این اسکولا تو ایران حال کنم و بیزینسم اینجا اگه نه که یه پا اینجا ویه پا دبی بود از اکس و پارتی وقر کمر می خوند جای ندا از سوسن خانوم می خوندم که تو حال کنی و بگی از خنده مردم ما راهی رو رفتیم که توش برگشتی نی پشت سرت خون ریخته چه برگشتنی تو ازم بدت میاد و متنفری یه روز می فهمی روزی که این صدا زنده نی که به هر قیمتی حال کنی خوش باشی من وتو مث میخ و سنگیم برو خوش باشی تو ازم بدت میاد حق داری چون کسی مث من از زشتیا تو چشات نخوند حتی اگه نفرت داری حق داری چون مریضم از دکتر همیشه بدش میاد بگم لپ کلامو ببین چطو دلخورم خلوت خودمو خودمو چطوری می خورم که از زر و زن و زندگی و خونواده بریده کسی که به هیچکی باج نداده نخواسته دور و برش یه مش گوسفن باشه باشه گوش تلخه تلخه حرفی که واسه واسه جماعت چرتی که سر تو لاکن اصن فرقی نی که تو مهلکه هلاکن هرچی دورت شلوغ تره تنهاتری چه بخوای و نخوایی باید تنها بپری حالا تو بیشین و هموزن مثنوی بگو شعر و حرفی که تو کله پوکه نمی ره فرو گیر بندی که حتی نخ تونبون نبود سروانتس نیشسته دن کیشوت می خوند بگم گور بابای گود و هر چی لنگه روضه بی مایه فتیر واسه مغزی که منگه بدِ با بد بد نگو که سرت میاد این شتری که یه روز دم خونت میزاد جخ میگیره خرتو خرخره میخوره خون سرخی که ریخته رو خاک خیلی ساده جف شیشتو میاری ولی شیش درت هواس منو ببین جلوته نمونش بی حواس من سرمو میدم تا تو سرگرم و خوش باشی اما ما مث میخ و سنگیم برو خوش باشی تو ازم بدت میاد حق داری چون کسی مث من از زشتیا تو چشات نخوند حتی اگه نفرت داری حق داری چون مریضم از دکتر همیشه بدش میاد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر