۱۳۹۱ خرداد ۱۹, جمعه

((سنگی به طرف من بینداز چون من هنوز زنده ام!))





















سنگی به طرف من بینداز


نه، نخواهم گریست، قول می دهم...


تنها از خیابان کثیف شلوغی که دور تا دور مرا احاطه کرده اید خواهم رفت


و تمام راه، تمام راه با صدایی حزین...


 برای روشنفکرانی که به دست مردم خود مثله شده اند، دعا خواهم خواند


و دعای من شعری از فروغ یا فردوسی خواهد بود...


چقدر غریبانه فریدون را به یاد می آورم و شاهین را...


بلند بلند بلندتر پرخاش کن، آیا هنوز سنگ دیگری به طرف روح من پرتاب نکرده ای؟...


چون من هنوز زنده ام و هنوز نفس هایم به شماره نیفتاده است....


من بی شک شایسته توهین ها و تهمت های تو هستم


چون هرگز خدایان مستبد ذهن تو را نپرستیده ام و دستانی را که تو بارها بر آن بوسه زده ای...هرگز نخواهم بوسید


سنگی به طرف من بینداز مرا مثله کن قطعه، قطعه...من بی دریغ شایسته تحقیرهای تو هستم


چون زمانی تو را دوست خوانده ام و تا این لحظه نشناخته ام...


از تاریکی فحشی به من بده، شلاقی بزن، چیزی بگو که تا ابد قلب شکسته مرا بیازارد


من!، دقیقا لیاقت اینهمه بی احترامی را دارم چون زمانی تو را همرزم خوانده ام و بر آلام روحی تو تسکین بوده ام


و امروز در مقابل آینه تو می دانی...من از زهدان فکری تو زاده نشده ام....


سنگی به طرف من بینداز از الفاظ روسپي هرجایی، هر آنچه که باشد، به من نسبت بده


شاید که روح انباشته از کینه و نفرتت آرام گیرد!...


و من تجاوز شده و خونین چون مریمی مقدس حامله ام


به من شلاق بزن با تمامی توهین ها و تحقیرها...با سوادی که هرگز در کلام تو دیده نشده،


سنگی به طرف من بینداز متلکی، طعنه ای...


من هنوز زنده ام و در زیر خروارها تحقیر و بی احترامی نفس می کشم


مرا خفه کن چون من همفکر تو نیستم و تو از همین هراسانی!....


من زخمی و خون آلود با قلبی دریده از تمامی تجاوزها از الفاظ رکیک تو حامله ام


و زودتر از آنچه تصور کنی بازخواهم گشت و شعری خونین از من متولد خواهد شد


و تو در کوچه پس کوچه های حزن انگیز دستنوشته هایم، می توانی رد خونین یک یک سنگ هایی را که پرتاب کرده ای
لمس کنی!.


پس مرا از تولد شعری دیگر دریغ مکن!، سنگی به طرف من بینداز


من هنوز زنده ام با تو مخالفم و تو از همین، هراسانی!...




(شکوه بختیاری)

۰۶:۲۲ بعد ازظهر

۶/۷/۲۰۱۲




۴ نظر:

arash shabgir گفت...

با درود :
شكوه گرامي ، ظاهرا مباحثه شما در سايت ازادگی ، با خانم افشاري چندان هم بي فايده نبود : احساس خود را (و اشخاصي چون من را كه به فرمايش شما "دست بوسي" نكرده ايم) به زيبايي بيان كرديد ، بدون افترا و تهمت و بي احترامي و جالبتر انكه ، به اصل مسئله نيز پرداخته ايد :

من هنوز زنده ام با تو مخالفم و تو از همین، هراسانی!...

اين "سنگ انداختن ها" از طرف اشخاصي خاص ، نشان ميدهد كه راه را درست ميرويم .
سپاس از سروده زيبايتان : شاد باشيد

دختر زشت گفت...

امید وارم شاد باشی , از شاهپرستان انتظار بیش از این نمی شود داشت . مجذوبین رضا پهلوی با ذوب شدگان در سید علی برابرند !

شکوه بختیاری/Shokooh Bakhtiari گفت...

دقیقا عزیزم راستی نبودی ببینی سر تو هم با من دعوا کردند :)
ولی اصلا با اینها دهن به دهن نباید بشویم به قول شاهین:
ما یه شعر میگیم قد صد تا مانیفست میشه تو روشنفکری مث شعبان جعفری واسه خنده خوبن فسیلایی مث تو...
http://www.youtube.com/watch?v=vqcm9J0cl-E
;)

شکوه بختیاری/Shokooh Bakhtiari گفت...

با درود و سپاس از لطف شما، البته چند نفر در آفرینش این شعر سهم داشته اند...و کاملا حق با شماست خیلی هم مفید بوده و به شناختم از این قشر بسیار کمک کرده
از به ظاهر دوستانی که ادعای سواد و ادب و روشنفکری و...داشتند و هنوز پیامهایشان موجود است که؛((من به عقیده تو کاری ندارم و طرفداران پادشاهی به هیچ عنوان اهل فحش و تهمت و ...نیستند و کسانی از جمهوری اسلامی به اسم طرفداران پهلوی به مردم حمله می کنند که رضا پهلوی را بدنام کنند و...)) و در کمال تعجب و ناباوری من دیدید که رکیک ترین فحش ها و تهمت ها و توهین ها را به من نسبت دادند!!!...
البته از چند وقت پیش و دو روز قبل از آخرین حمله این اراجیف شدت گرفته بود که احتمالا شما در جریان آن نیستید ...
و لحن مسموم غبطه ای که در کلامشان موج می زد ((که تو چه جوری انقدر معروف شدی و...))، که هنوز مرا بهت زده کرده که؛ اگر آدم معروفی که می شناسید منم!...احتمالا دوست دیگری ندارید یا آدم بسیار تنها و بی اطلاعی هستید چون من خودم نمی دانستم تا این حد باعث غبطه اطرافیانی هستم که دوست می پنداشتمشان که با یک آیدی تقلبی چنین حسرتی را با توهین ها و تهمت های جنسی به طرفم پرتاب خواهند کرد!...چه برسد به اینکه بدانم به قول ایشان معروفم!...
مغز های که در دوران دبستان تا دبیرستان منجمد شده اند...گویا ما در مسابقه معروفترین هستیم؟!...نه در تلاش برای گشودن دریچه های فکری نو به جامعه و تابوشکنی تا نسیم فراگیر آزادی...، و شما بسیار نکته سنج و درست در نقدتان اشاره کردید، از نقد خوبتان ممنونم و خوشحالم همفکریم و برای آنهایی که در زندانهای فکر محوددشان دور از حقیقت جامعه محصورند...متاسفم!
امیدوارم کار به همین جا ختم به خیر شود و مجبور به نوشتن داستان یا ساختن ویدیویی در جواب توهین هایشان نشوم...که طنز بی رحم است!....
برای شما شادی و سلامتی آرزو دارم و مجددا از لطف شما سپاسگزارم!