۱۳۹۱ تیر ۲۳, جمعه

ظلم و ستم فاشیسم مذهبی حکومت اسلامی ایران؛ اعتقادات به خرافات مذهبی، تقدس ساختگی پیامبران و امامان را در ذهن مردم ایران کشته است!


























فاشیسم مذهبی حکومت  اسلامی ایران؛ اعتقادات به خرافات مذهبی و تقدس ساختگی پیامبران، امامان و در بسیاری موارد حتی اعتقاد به وجود خدا را درذهن مردم ایران کشته است!

پیامدهای قوانین بدوی و قرون وسطایی حکومت فاشیسم مذهبی ایران درترسیم و شکل گیری تفکرات آزادی خواهانه بویژه

در جوانانی که بعد از تشکیل حکومت اسلامی و در خانواده های بسیار مذهبی به دنیا آمده اند بسیار موثر بوده، 






















 از سرگذشت شگفت انگیز شاهین نجفی پسر نوجوان بسیار مومن و معتقدی  که قرار بود در ۱۴ سالگی قاری قرآن شود

و در ۳۲ سالگی متهم به ارتداد شد، گرفته تا گلشیفته ای که شهامت عریانی در برابر تمامی تهمت ها و تحجر ها را داشت، تا

مردمی که در خیابان های ایران فریاد های استقلال آزادی جمهوری ایرانی... و حکومت اسلامی نمی خواهیم را سر دادند...تا من

نوعی که در کودکی سرود خمینی ای امام را در مدرسه از بر می کردم و حفظ شدن قرآن را به فارسی آرزو داشتم... تا امروز

که این مقاله را برای شما می نگارم، حکومت اسلامی ایران یک یک اعتقادات مذهبی ما را کشته است!.


















امروزه درصد بالایی از مردم ایران مذهبی جز رعایت حقوق بشر و حکومتی به جز در راستای قوانین حقوق بشری نمی خواهند،

دانشگاه های مختلف اعم از سراسری و آزاد و غیر انتفاعی و ... ، اینترنت، ماهواره، هنر و هنرمندان، کتاب های علمی و تاریخی

و  تاریخ شناسانی چون شادروان احمد کسروی و دکتر شجاع الدین شفا و در نسل من بویژه  استاد بهرام مشیری از بزرگترین

معضلات در برابر حکومت اسلامی هستند.



















(مصاحبه با استاد بهرام مشیری در برنامه افق صدای امریکا)


علم و دانش و تفکر، مذاهب را آنچنان که هستند در چشم ایرانی متمدن امروزی نمایان کرده است و پیامدهای اقتصاد بیمار مذهبی

و فاشیسم دینی حاکم بر قوانین جامعه، غیر علمی بودن  کلماتی مانند دعا، سرنوشت، بهشت، جهنم، امام و ...را به خوبی در زندگی

روزمره مردم ایران نمایان ساخته است ؛ اینکه چطور کسانی که اختلاس های میلیاردی از گرده ستم کشیده مردم اندوخته اند

بدون پرداخت تابان و هیچ عقوبتی در بهترین کشورها به خوش گذرانی مشغولند و یا ولی فقیه ای که دستور قتل عام جوانان


















معترض و فتوای تجاوز به زنان و دختران و پسران را امضاء می کند به چگونه بهشتی خواهد رفت؟...و آیا ما آرزومندیم که به

چنین بهشتی که مملو از دستار بر سرانی است که قتل ها و شکنجه ها کرده اند برویم؟!... یا جهنمی را که مملو از هنرپیشگان و

خوانندگان و شاعران و زندانیان سیاسی که برای حقوق هموطنانمان جان باخته اند برمی گزینیم؟

تصور کنید با حجم بالای اطلاعات و دانش خبری امروزی نگاهی گذرا به قوانین حکومت ایران و مقدسات خرافی رایج آن

بیندازیم، تصور کنید شما برای اولین بار به ایران آمده اید و هرگز اسمی از مذهب اسلام نشنیده اید یا با قوانین آن به طور کلی

ناآشنا هستید، در بدو ورود به ایران بانوان ملزم به پوشاندن بدن و موهای سرشان به طور کامل به جز قرص صورت

هستند در صورتی که آقایان هیچ الزامی به رعایت این قانون ندارد؟!... از شما می پرسم آیا این راسیزم یا تبعیض نژادی بین زنان

و مردان  و آپارتاید جنسی نیست؟!...























و یا کسانی که در کوچه و بازار با شلاق گوشت و پوست از بدن انسان ها می درند و در ذهن خود حدود شرع را به جای می

آورند یا کسانی که در مساجد از سربریدن و قطع دست و پای انسان های بی گناهی که خدای آنان را باور ندارند (کفار) و به

اسارت گرفتن زنان و دختران با افتخارحرف می زنند...به غیر از مریضان سایکوپاتی هستند که احتیاجی مبرم به درمان های

روانشناسی دارند؟ و اگر در هر کشوری دموکرات و پیشرفته  حضور داشتند چه بسا در بیمارستان های روانی تحت نظر

روانشاسان و پلیس بودند ولی در ایران سردمداران و امامان جماعت و پلیس و نیروی انتظامی را تشکیل می دهند!!!...

آیا هیچ انسان عاقلی که کمی مطالعه ی علمی داشته باشد با عقل سلیم می پذیرد که یک مرد با چهار زن برابر است!!!

 در صورتی که ۱=۴ نیست و یا اینکه یک مرد غیر از ۴ زن عقدی در حرمسرای خانگی اش، آزاد است که زنان زیادی

به نام صیغه به خود محرم کند که با مبلغی معین در مدت زمانی معین با او همخوابه شوند... و این امر چون یک قانون

مذهبی است روسپیگری تلقی نمی شود، بلکه امری مورد پسند خدا و مذهب است؟!.































حتی فکر اینکه ازدواج در ۹ سالگی بر دختر بچه ای معصوم حلال است برای انسان متمدن امروزی شوکه کننده و تهوع آور

است و هر انسانی را به یاد ۹ سالگی خویش و آرزوهای کودکانه اش می اندازد و اینکه چطور یک بیماری خطرناک روانی چون

پدوفیلی می تواند یک قانون دولتی و بدتر مذهبی باشد!؟ و حال که چنین است آیا نباید به این مذهب و همه مذاهب شک کرد؟!.





















مردمی که تا دیروز برای مردگانی ناشناس در سرزمینی دور عزاداری می کردند، امروز کتاب های تاریخی را به کوشش

تاریخ شناسان و برنامه سازان تلویزیونی و وبلاگنویسان ورق می زنند و متحیرند چگونه کسانی که سر می بریدند و دست و پا

قطع می کردند و به زنان و دختران تجاوز می کردند، می توانند مقدس باشند؟!

و آیا تقدس وجود خارجی دارد... یا صرفا تحجرعوامانه یا ترس و سکوت مردم از مجازات و شکنجه و اعدام در مقابل نقد

و سوال را، تقدس می نامند؟

یا اینکه چگونه می توان چند همسری را برده داری زنان ننامید و اینکه  هیچ عقل سالمی قبول می کند که قیمت جان

یک زن از طرف ملایی تعیین شده که این قیمت از قسمت چپ آلت تناسلی یک مرد کمتر است؟!!!




























آیا توهینی از این بزرگتر در تاریخ نسبت به زنان دیده شده؟، زنانی که مردان از آنان زاده می شوند، زنانی که خداوندگار زمین

اند و زندگی کودکان از گل زنبق روئیده در انتهای رانهایشان آغاز می شود، آیا سزوار چنین تبعیض نژادی فاحش و ابلهانه به اسم

قوانین مذهبی هستند؟


اینکه خمینی را امام نامیدند و خمینی خاوران خاوران جوانان ایران را قتل عام کرد و در رساله خود از قوانین

همخوابگی با حیوانات و اقوام نزدیک و دور تا حکم پدوفیلی لمس بدن و قسمت تناسلی یک طفل شیرخوار تازه بدنا آمده نگذشته

و آنرا حلال دانسته...، مفهوم امام و امامان و پیامبران را از صدر تمامی مذاهب ابراهیمی تا کنون زیر سوال برده...که آیا لقب

امام در طول تاریخ به همین سادگی به قاتلان و مریضان جنسی چون خمینی داده شده؟.



روزمرگی توهین و تحقیر و درگیری مامورین گشت ارشاد با مردم که افرادی بسیار خشن و روانپریش با عقده های جنسی روانی

خانوادگی که اغلب  بدلیل نداشتن فرهنگ کنترل جمعیت در خانواده های پرجمعیت یا پدری چند زنه و یا مادری صیغه ای به دنیا

آمده اند و چون عضوی ناخواسته و نان خوری اضافی متحمل بی توجهی ها و بی محبتی ها و سرکوفت های پدر و مادر بوده اند

و گاه و بی گاه وسیله ای برای ارضای عقده های خانوادگی پدران و مادران خویش که خود در چنین فضای بی مهری با خرافات

بی رحم مذهبی تربیت یافته اند و به دلیل درگیری عاطفی رایج در این خانواده ها و قوانین خشک مذهبی توام با فحش و تحقیر

و تنبیه و شکسته شدن شخصیت و غرورشان که گاه برای نماز نخواندن یا رعایت نکردن حجاب اجباری مورد شماتت و تنبیه

بدنی قرار گرفته  و خودآزاری و کودک آزاری رایج در عزاداری های مذهبی هرروزه این خانواده ها  که اثرات بسیار وحشناک

روانی در روحیه مردان و زنانی گذاشته که نمایش نفرت انگیز خشن مذهبی شان در کوچه پسکوچه های شهرها و روستاها
 
آتشی در زیر خاکستر باور به ظاهر خاموش میلیون ها ایرانی بوجود می آورد که رفته رفته دودمان حکومت مذهبی را در آینده

ایران از بین خواهد برد.

















تقریبا کمتر ماهی از سال را می توانید در تقویم عربی حکومت اسلامی برای مردم ایرانی ایران  پیدا کنید که عزاداری برای امامی

یا به مناسبتی مذهبی ویژه اعراب در آن نباشد و حکومتی که مرگ را بیشتر از شادی و آزادی ارج نهد و مردم و دین کشوری

دیگر را غیر از مردم خود و آئین اصلی مردمش برگزیند...ناگزیر به نابودی است چون در قلب مردم خود جایگاه تاریخی و ملی

ندارد.


نگاهی به مراسم مذهبی بسیار خشن قمه زنی، سینه زنی، زنجیر زنی و روحیه  مازوخیسمی یا شهوت آزاردوستی، آزارطلبی و  

خودآزاری حاکم بر این نوع مراسم و گاه صحنه های فجیع قمه زنی بر سر کودکان که تنها از افراد سایکوپات با اعتقادات مذهبی

ساخته است که نماینده چنین توحشی باشند و نوحه خوانی ها که از بلندگوهای مساجد همراه با سادیسم سخت گیری های مامورین


















گشت ارشاد و حتی پلیس در روزهای بیشمار عزاداری های پیامبر و امامان عرب و ...، بر طرز پوشش و رفتار مردم رهگذر

کوچه و بازار که در پی رفع گرفتاریها و مشکلات اقتصادی خود هستند  یک یک باورهای مذهبی و حتی احترام به عزاداری به

اصطلاح مقدسین مذهبی را در ذهن اکثریت مردم از بین برده است و بیشتر مردم ترجیح می دهند در چنین روزهایی به سفر کنار

دریا رفته یا به کوهستان ها و ویلاهای اطراف شهر و هر کجا که نیرو های فاشیست مذهبی حضور کمرنگ تری در کوچه و

خیابان دارند، پناه ببرند.


























جالب اینجاست که چندی پیش یکی از ذوب شدگان ولایت که ظاهری زنانه دارد ولی باطنی زن ستیز به نام مینا سادات موسوی،

زنان آزاده ایران را که به لقب بدحجاب از آنها نام می برند،  مبتلا به مازوخیسم خوانده بود!!!، توصیه من به این روانشناس

سهمیه ای بسیج و بیت رهبری این است که لغت نامه ای خریداری کند و هرازگاه به مراسم عزادری و سنیه زنی بیشمار در

مساجد رفته و از مراسم قمه زنی شیعیان در ایام سوگواری عاشورا دیدن کند تا معنی مازوخیسم را بهتر درک کند و

اگر خود علاقه ای به آرایش و زیبایی ندارند به دکتر تشخیص بیماریهای جنسیتی مراجعه کنند که بدنیا آمدن با ظاهری زنانه

همیشه دلیل بر داشتن حسی زنانه نیست.... و یا به یک روانشناس مراجعه کند که گاه اثرات سال ها تحقیر و توهین و فحش و

بی حرمتی موجودی بی هویت و بی شخصیت و حقیر چون فـــــــــاطمه آلــــــیا نماینده مجلس بوجود می آورد که در کمال ناباوری

گفته بود: ((فحش دادن به زنان خشونت نیست!))، همین یک جمله نشان از زندگی خانوادگی نابسمان مردسالارانه و شرایط تحقیر

آمیز خانواده مذهبی است که فاطمه آلیا در آن پرورش یافته که اثرات روانی جبران ناپذیری بر روی او گذاشته و حال اینکه

چطور چنین فردی با این کاستی های روانی در مقام نماینده مجلس و دفاع از حقوق زنان دردمند ایران منتصب شده، بسیار شگفت

انگیز و قابل تاثر است!، زنی که حتی خود را لایق احترام نمی داند و هر نوع خشونت زبانی که اثرات بسیار عمیق روانی در

جسم و جان یک انسان را به دلیل جنسیت زن بودنش و از جنس خود بودنش کتمان می کند!، نبود حداقل احترام و شخصیت را در

خانواده مذهبی او خاطرنشان می شود...و مردم شگفت زده را به نگاهی تحقیر آمیز و نفرت زده به زندگی خانوادگی زنی

معطوف می سازد که در حکومتی اسلامی و با پرچم اسارت مذهبی چادر، نماینده ناهنجاری های اجتماعی و شخصیتی آن است. 






































تمامی مردان و زنان و جوانانی که شاهد مرگ همنوعنشان تنها به دلیل اعتراض به تقلب در رای گیری حکومتی مذهبی که ادعای

رهبری و نمایندگی از طرف امام نایب زمان را دارد حتی افراد بسیار مذهبی که دوستان و همراهانشان در اعتراض صلح جویانه

 با فریاد های الله اکبر کشته شدند و هیچ خدایی برای کمک یا نجات آنها و تقاص سربازان و لباس شخصی ها ظاهر نشد و یا

امامی برای پایان دادن به کشتار و رنج و محنتشان ظهور نکرد...رفته رفته به خرافات مذهبی بی اعتقاد و بی ایمان شده و در

جستجوی حقوق اولیه و اصلی انسانی خود ( قوانین حقوق بشر) هستند و خواهان آینده ای بدون دیکتاتوری حکمرانی فرد بر جمع

و حکومتی مذهبی هستند...


در حال حاضر ایران با میانگین سنی 26 سال یکی از جوان ترین کشورهای جهان محسوب می شود، ارتش ۲۰ میلیونی در

گهواره که خمینی با این اصطلاح از نوباوگان ایران یاد می کرد، اکنون تبدیل به میلیون ها جوانی شده که  با

روشنگری ها ی علمی و تاریخی که از وسائل ارتباط جمعی بدست آورده اند حتی خانواده های مذهبی خود را نسبت به

خرافات مذهبی بی اعتقاد کردند این فراگیری اعتقاد به سکولاریسم چنان در جامه ایران گسترس یافته که چندی پیش حجت الاسلام

صابر اکبری مسئول نهاد نمایندگی دانشجویان خارج از کشور؛ نسبت به ترویج تفکر جدایی دین از سیاست در حوزه ها هشدار

داد و این خود نشان از آینده ای سکولار در حکومت آینده ایران دارد چون زمانی که تفکر جدایی دین از سیاست در حوزه های

علمیه ترویج یافته باشد که طلاب آن اصیل ترین دست پروده و عصاره فاشیسم مذهبی حکومت اسلامی در طی حکومت ۳۴ ساله

هستند...تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل....


و در آخر خطی از شعر بانو فروغ فرخزاد عزیز که جامعه امروزی ما را یاد آور می شود ذکر می کنم که؛

((وقتی در آسمان دروغ وزیدن میگیرد دیگر چگونه می شود به سوره های رسولان سر شکسته پناه آورد؟...))

رسولانی که مردمانشان زمانی که وعده های دروغ  و ظلم و ستم ناشی از قوانین حکومت مذهبی آنها را در جامعه احساس کردند 

 باور به خرافات مقدس مذهبی را از دست داده و بر آنان شوریدند.

و آیا احتمال نمی رود که در آینده ای نه چندان دور، قوانین و فتواهای خونین و غیر انسانی، مذهبی صادر شده توسط  دین

فروشان روزی توسط سیل مردمی خشمگین و خروشان در مورد خود فتوا دهندگان اجرا شود؟!






























منابع:

مصاحبه با استاد بهرام مشیری در برنامه افق صدای امریکا

ترجمه فارسی مصاحبه شاهین نجفی با مجله اشپیگل

اختلال شخصیت ضد اجتماعی

پدوفیلی

دگرآزاری یا سادیسم

مازوخيسم يا شهوت خودآزاري



هیچ نظری موجود نیست: